به گزارش
سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز، ماه با عظمت رمضان به نیمه رسید و ولادت با سعادت دومین اختر تابناک آسمان ولایت، کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام از راه رسید.
ضمن تبریک و تهنیت ولادت کریم آل طاها به ساحت مقدس قطب عالم امکان، حجت ابن الحسن المهدی ارواحناه فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حقش و شما خوانندگان عزیز اشعار زیر را تقدیم نگاهتان می نماییم:
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلاممی نویسم جگر حیدر و زهرا آمد
آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد
جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد
اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد
نیمه ی ماه خدا، قرص قمر پیدا شد
روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد
چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد
گوشه ی لعل لبش وه که چه خالی دارد
برترین سید دنیاست چه شالی دارد
زینت دوش نبی سیر کمالی دارد
مادرش فاطمه با خنده ی او می خندد
دور بازوش علی حرز نجف می بندد
کوری چشم حسودان چقدر ماه شده
یوسف از دیدن او معتکف چاه شده
نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده
منکر صلح حسن کافر و گمراه شده
تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است
پسر عاص چنین قافیه را باخته است
عاشق از جلوه ی معشوق سخن می گوید
از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید
یک نفر وقت مناجات به من می گوید:
نیمه شب هرکه ((الهی به حسن)) می گوید...
...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم))
شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم
دست خالی نرود هرکه به او رو بزند
نشده سائل او پرسه به هر کو بزند
پیش او حاتم طایی است که زانو بزند
یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند
می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم
چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم))
در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر اکرم حسن است
بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است
حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است
مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست
مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست
از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد
آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد
از سر و روی حسن واژه ی یل می ریزد
به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...
...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد
نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد
بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد
تیغ در دست حسن حل معما می کرد
رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد
روی لب های علی خنده شکوفا می کرد
ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد
به علی رفته که تیغ سخنش برنده است
مثل زهرا چقدر خطبه ی او کوبنده است
این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعه ی خیبر کنده است
رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزه ی او شتر سرخ جمل را انداخت
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
روزها ذکر من این است و همه شب سخنم
شیعه ی حیدر و مدیون امام حسنم
هرچه داری بده در راه خدا می خواهم
در مناجات سحر از تو تو را می خواهم
بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم
از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
#محمد_فردوسی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامنیمه ی ماه خدا دل به دلِ ما گره خورد
لب ما با لبه ی جام طهورا گره خورد
چه به جا بود از اول که پس از نامِ حسن
این کرم با لقب حضرت مولا گره خورد
خورد پیوند میان دل ما با کرمش
یک گره ده گره کم بود که صدها گره خورد
از زمانی که شدم عاشقشان حس کردم
که دگر زندگی قطره به دریا گره خورد
از سرِ شُکر، دو رکعت به خدا جا دارد
که به عشق علوی طالعِ ماها گره خورد
آسمان محو زمین شد چو نگاهِ حسنش
به نگاه علی و حضرت زهرا گره خورد
پسر حضرت زهراست که آقای من است
بنگریدش که ز هر بُعد، حسن در حسن است
آمد و کرد دعا بال و پرم شکل گرفت
با همین آمدنش بود کرم شکل گرفت
تپش قلب گرفتم به تمنای رخش
اشک شوق است که در چشم ترم شکل گرفت
چند بیتی ز جمالش به لبم نازل شد
این چنین بود که ذوق و هنرم شکل گرفت
هر زمانی که به لب نام حسن آوردم
صد بهشت است که در دور و برم شکل گرفت
پسر ارشد زهرا که به دنیا آمد
بر لب فاطمه لفظ پسرم شکل گرفت
حرمش گرچه که خاکیست صفایی دارد
هست از حرمت او هرچه حرم شکل گرفت
ما دلی عاشق و شیدای بقیعش داریم
قصد آبادی و احیای بقیعش داریم
قد و بالای تو تأثیر ز طوبی دارد
آسمان گر به تو تعظیم کند جا دارد
بیخودی نیست که مشهور به صاحب کرمی
طول و عرضِ کرمت وسعت دریا دارد
ماه دارد به بغل، ماه در این ماهِ خدا
یا در آغوش تو را حضرت زهرا دارد
وجنات و سکناتت همه از روز نخست
اثری از علیِ عالیِ اعلا دارد
پسر فاطمه ضرب المثلِ حجب و حیاست
سر به زیر است ولی پرچمِ بالا دارد
باب حاجاتِ اباالفضل، حسن بوده و هست
بس که در دادنِ حاجت یدِ طولا دارد
نه که ماه رمضان دل به رخِ ماهش بست
که خدا دل به نگاهِ رخِ دلخواهش بست
یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست
تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست
مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید
به گمانم که حسن نقطه ی پرگار علیست
همه در قائله ی جنگ جمل فهمیدند
برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست
هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست
هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست
مثل عباس که گردیده علمدار حسین
این حسن بود که در جنگ علمدار علیست
بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان
سرِ سفره، رطبِ لحظه ی افطار علیست
باید از خوبیِ او رفت و ز حیدر پرسید
رفت و آوازه اش از مالکِ اشتر پرسید
این دو خط شعر به مدح تو که تصنیف نشد
شأنِ یک مویِ تو سوگند که تألیف نشد
واژه در شأن تو در دست ندارم هرگز
ورنه این یک دو سه خط از تو ، که تعریف نشد
همگان در صفِ اوصاف تو الکن بودند
این دو جمله ز جمال تو که توصیف نشد !
به خداوند قسم اوج لطافت هستی
که فضا بی تو و بی نامِ تو تلطیف نشد
دشمنت خواست که تحریف کند اما نه ...
هرچه کردند کراماتِ تو تحریف نشد
جای دارد که به آقاییِ تو سجده کنیم
گرچه این حرفِ دلم بوده و تکلیف نشد
با وضو نام تو بردن زِ اصول ادب است
نام زیبای تو بردن به خدا مستحب است
غزل و قطعه مکرر به تو کردند سلام
قلم و جوهر و دفتر به تو کردند سلام
تا خدا کرده سلامت به خدا نیست عجیب
عرشیان مثل خدا گر به تو کردند سلام
مطمئنم گل زهرا که به قصد قربت
یک به یک هرچه پیمبر به تو کردند سلام
بی نظیری به خدا چیست از این بالاتر
زهره ی اطهر و حیدر به تو کردند سلام
علمایی چو صدوق و قُمی و شیخِ مفید
وسطِ خطبه و منبر به تو کردند سلام
تو ولی نعمت عباس و حسینی ، حسنی
بارها این دو برادر به تو کردند سلام
جلوه ی عرش خدا چهره ی تابنده ی توست
نام تو حق والانصاف برازنده ی توست
#مهدی_مقیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامحس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تنِ عاطفه ام، باز توان آمده است
به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
چه نشستی که درِ میکده ها باز شده
آی مستان خدا! پیر مغان آمده است
بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر
حال که صحبت مستی به میان آمده است
روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید
نمکِ سفره ی ماه رمضان آمده است
سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت
سوره ی قدر شب پانزدهم نازل گشت
فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است
شب این شهر چنان روز منور شده است
زودتر از همه مژده به پیمبر دادند
نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است
نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت
رطب سفره ی افطار پیمبر شده است
طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار
میوه ی نوبر هر روزه ی حیدر شده است
سفره ی ماه مبارک، برکت دارد، لیک
با قدم های شما با برکت تر شده است
چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند
بر در خانه ی ارباب کریم آمده اند
پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی
که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی
قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم
سحری هم به کنار دل من بنشینی
مستجاب است دعای من آلوده اگر
پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی
به صف مشتریانت نظر اندازی، گر
تهِ صف یوسف دل باخته را می بینی
کوه کن می شوم از شوق شکر خنده ی تو
آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی!
ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی
اولین سید آل علی و زهرایی
حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو
میوه ی عرشیِ پیغمبر ما بودی تو
لقب سبزترین نور برازنده ی توست
قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو
چند باری همه ی دارایی خود بخشیدی
از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو
شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش
چون که همسفره ی بزم فقرا بودی تو
اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر
مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟
ماورای همه افکار نگاه تو بُود
آخر عرش خدا، اول راه تو بود
گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی
گاه با آیه ی طفلین تو تفسیر شدی
گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها
گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی
زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو
به گمانم دگر از زندگی ات سیر شدی
آه، آقای غریبم چه به روزت آمد
چه شد آخر که تو در کودکی ات پیر شدی؟
قاب شد در نگهت چهره ی یاسِ نیلی
زده چشمان تو را برق شدید سیلی
#محسن_عرب_خالقی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامدر نیمه ی ماه خدا نور خدا شد جلوه گر
آمد حسن جلوات حق نور دل خیرالبشر
از خانه ی زهرا دمید انوار روی مجتبی
نوری که بعد از مرتضی حجّت شده بر دادگر
یثرب گلستان آمده از نکهت بوی حسن
گلدسته ی زهرا رسید با نکهت و با جاه و فر
خُلقش حسن خُویش حسن رویش حسن
باشد حسن اندر حسن با نور گل وجه القمر
به به چه میلادی که خوش با عارض رخشان رسید
جَدّش نبی بابش علی آدم به او شد مفتخر
سبط اول بر حیدر و زهرا بُوَد این خوش سیّر
نازش خدایش می کشد چون بنده باشد سر به سر
جبریل می آید فرود نزد رسول کائنات
گفتا که نامش را گذاری مصطفی اینک شَبَر
گفتا رسول کردگار شَبَّر که سریانی بُوَد
جبریل گفتا که حسن بگذار نام این پسر
قرآن ناطق آمده بعد از علی در روزگار
یاسین حَسَب طه نَسَب از کوثر آمد در نظر
باشد امام دوم او از امر حَیّ ذوالجلال
بعد از علیِ مرتضی بر خلق آمد راهبر
جشن حسن را دوستان از جان و دل اجرا کنید
برپا نمایید جشن او ای دوستان خوش سیّر
شام طرب اینک رسید شد نیمه ی ماه صیام
جشن طرب برپا کنید در لیله ی خامس عشر
اندر خراسان رضا جشن حسن برپا بُوَد
اشعار می گردد نثار از شاعران با هنر
بنگر حریم بوالحسن امشب چراغانی بُود
نور چراغانیِ او روشن نموده رهگذر
ای احمدی نظمی بگو در جشن میلاد حسن
کِلکی بزن بر دفتر و از شادمانی ده خبر
#محمود_احمدی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامنیمه ی ماه رسید و قمری می آید
خبر آمد که مبارک سحری می آید
ماه در لاک خودش رفت و نیامد بیرون
تا شنید از خودِ او ماه تری می آید
رفت خورشید پی کار خودش تا گفتند:
صبح خورشید ز سمت دگری می آید
حاتم از فرط نداری به گدایی افتاد
تا شنید از همه بخشنده تری می آید
ای کرم زاده، کرم پیشه، کریم بن کریم
ای علی زاده ی از ریشه کریم بن کریم
ای حسن نام و حسن خلق و حسن جلوه ی حُسن
کرده الطاف تو یک عمر به من جلوه ی حُسن
همه را با کرمت مست گدایی کردی
عبد بودی و خدا خواست خدایی کردی
لطف تو آمد و دل های ولایی را برد
کرمت آبروی حاتم طایی را برد
آن قدر جود نمودی که دلم بی تاب است
هر کجا اسم شما هست گدایی باب است
دو سه باری همه ی زندگی ات بخشیدی
دشمنت را تو به بخشندگی ات بخشیدی
تو در اوجی و به پایین نظرها داری
تو عزیزی و به مسکین نظرها داری
به همه از کرم و لطف شما خیر رسید
کرمت، هم به محبان تو، هم غیر رسید
سفره انداختی و این همه مهمان داری
تو خودت معجره ای، آیه ی قرآن داری
یک جهان عبد و گداهای پریشان داری
فکر کردم نکند ملک سلیمان داری!
مثل موسایی و اعجاز عصایت جاری ست
نه نگفتی به کسی، دست عطایت جاری ست
چه کسی مثل تو اعجاز مسیحا دارد؟
چه کسی مثل تو یک مادر زهرا دارد؟
چه کسی مثل تو باباش ولی الله است؟
هرکه شد منکر آقاییِ تو گمراه است
ای کریمان همه در پیش عطایت بی چیز
ای کرامت ز وجود حسناتت لبریز
به جهانی همه دم لطف و عطای تو رسید
چه کسی در کرم و جود به پای تو رسید؟
اسم تان آمد و گل های زمین وا شده اند
پیش پاهای شما جن و ملک پا شده اند
ای که در طایفه ی جود، کریمت خواندند
مثل بسم الله رحمن رحیمت خواندند
پای این سفره نشاندید و بفرما گفتید
باز انعام رساندید و بفرما گفتید
سر این سفره به والله نشستن دارد
روی ارباب خداییش که دیدن دارد
پسر شاه شدن شاه شدن هم دارد
پسر ماه شدن ماه شدن هم دارد
ای کریم از تو به ما هرچه بگویید رسید
دل من از تو به سرمنشاء توحید رسید
#مهدی_صفی_یاری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامای شده نامت نمک زندگی ام یا حسن
مدح شما منطق سازندگی ام یا حسن
دم زدن از خُلق تو خوانندگی ام یا حسن
گفتن حُسنِ تو سرایندگی ام یا حسن
با تو محال است سرافکندگی ام یا حسن
یا حسنُ یا حسنُ یا حسنُ یا حسن
مظهر صبری، به خدا عبد خدا منظری
مدال روی سینه، زیبِ دوش پیغمبری
روز جهاد و رزم، حیدر شب غم مادری
محشری و محشری و محشری و محشری
مثل اباالفضل، خودت یک تنه یک لشکری
خلاصه ی آل عبا ماه دلارا حسن
واله و مبهوتِ کرامات تو جود و عطاست
روزه و انفاق شما مرتبتش هل اتی ست
صلح شما پایه گذار نهضت کربلاست
نام تمام کوچه های شهر دل مجتباست
ولایتان شرط، به استجابت هر دعاست
ذکر لب و علت جان بخشیِ عیسی حسن
گاه برون می شدی از خانه به هر مقصد و
برای دیدن تو راه، بند می آمد و
به دامن تو هر گدا دست توسل زد و
گرفت از عنایتت کرامت بی حد و
رهگذری نشد نگاه، از تو بردارد و
نخوانده باشد که تمام حُسن یکجا حسن
اهل کرم را همه جا صحبت احسان توست
دشمنِ دشنام دهت آمده مهمان توست
جنگ جمل شمه ای از شوکت دستان توست
حاجت عالم همه در گردش چشمان توست
کشته شدن در ره حق شهد شهیدان توست
قاسم و عبدالَه تو هر دو سراپا حسن
جود شما پُر بنموده ست تمام وجود
جرم شما ای همه عصمت وَ شرافت چه بود
با به درک رفتن و نابودی آل سعود
شیعه بسازد حرمت را به خدا زودِ زود
ای ز «رئوفی» به تو هر لحظه سلام و درود
پای ضریحِ حرمت وعده گهِ ما حسن
«یا حسنُ یا حسنُ یا حسنُ یا حسن»
#حسین_رئوف
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_علیه السلامامشب شب ولادت آقای عالم است
روشن زنورچهرهٔ اوعرش اعظَم است
باران نور اَرض وسَماء را فَراگرفت
دریای نور شهررسول مُکَرَّم است
شام ولادت حسن آن سبط مصطَفی است
خُرَّم زشوق دیدنش اولادآدَم اَست
هَرکس که دشمنی کنداَزپایه باحسن
اَزلطف حق بدوروجایش جهَنّم است
آنکَس که پیش شیرخدا قَدعَلَم کند
گَرطَلحه یازُبَیر عَذابَش مُسَلَّم است
نقشه کشیده دشمن ودنیاطلب شده2
آماده بَهرکُشتَن شاه عَرَب شده2
شکرخداکه نورخداجلوه گر شده
شکرخداکه فاطمه صاحب پسَرشده
اَوَّل امام زادهٔ دنیا رسیده اَست
شکرخداکه بادصَبا خوش خبرشده
این کودکی که غَرقَهٔ نوراست صورَتَش
زینت فَزای دامن خیرالبشر شده
تبریک گفته فاطمه بَرمرتضی علی
زهراست مادَر وحیدر پدَرشده
روزی که خصم جنگ جمل راشروع کرد
آنروز روزمَرگ وروز غَم فتنه گر شده
شیطان دوباره بال وپَرَش راگشوده است
هنگام رفتن است و وَقت سَفَر شده
پازَدحسن بمرکب ودستش بروی تیغ
دشمن میان معرکه بی بال وپَرشده
یک سو زَن پَیَمبَر و یک سو وَصّیِ او
هنگام انتقام رسیده ووَقت خَطر شده
هَرکَس که رَفت شتُر فتنه پَی نَشُد
فتنه بدست شیرجَمَل بی اَثَر شده
وقتی بقَصدکُشتن دشمن قیام کرد2
کار شُتُرسَوارجنگ جَمَل را تَمام کَرد2
تیغَش شراره شدنفَس خصم رابُرید
دَرهَم شکَست لَشکَر بی مایه وپَلید
جنگ جَمَل به همَّت اوروسپید شد
روزسیاه دشمن پُرکینه هَم رسید
جنگش دوباره روح اُمید ونشاط را
بَر پیکَرسپاه اَمیرالمومنین دمید
صُلحَش تداوم رَه پیکار کربلاست
گرچه دیارکرببلا را خودش ندید
اماّ دوطفل دارَد وهمراه شاه دین
هَردوشدند دررَه دین خدا شَهید
داغ مدینه موی حسن راسپیدکرد
وَرنَه نَبود موی سَرَش اینچنین سپید
خسروی فَر