توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۸
از کینه گشته بی حرم،قبر چهار امام ما // این ظلم شد از جانب،اعدای بد مرام ما
می رسد از مدینه بوی غم // فاطمه باز دیده گریان شد // // چونکه قبر چهار فرزندش // در حریم بقیع ویران شد
از کینه گشته بی حرم،قبر چهار امام ما // این ظلم شد از جانب،اعدای بد مرام ما
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ هشتم شوال، سالروز غم‌انگیز تخریب حرم شریف ائمه بقیع (ع) به دست وهابیان آل‌سعود است. در این روز، تفکر ارتجاعی وهابی‌گری به بهانه برداشت غلط از دین، مضجع شریف و حرم نورانی ائمه بقیع(ع) و صحابه بزرگوار را ویران کردند و به خیال خود، سنت پیامبر (ص) را احیا کردند.

ضمن تسلیت این روز به ساحت مقدس بقیت الله العظم ارواحناه فداه و نایب بر حقش اشعار زیر را تقدیم حضورتان می نماییم:




به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)



دستی رسید و جنّتِ ما را خراب کرد
آن آستانِ دفع ِ بلا را خراب کرد

لعنت بر آن کسی که برافراشت کینه را
لعنت بر آنکه حالِ خدا را خراب کرد

یکبار، اصلِ آیهٔ تطهیر را نخواند
آلوده بود و صحن و سرا را خراب کرد

کعبه دلش شکست همینکه قبیله ای
قبرِ چهار؛ قبله نما را خراب کرد

وهابیت ادامهٔ راهِ سقیفه بود
وقتی بقیع ِ غرقِ صفا را خراب کرد

غصبِِ فدک نتیجهٔ آن میشود همین
غصبِ فدک بنایِ وفا را خراب کرد

غصبِ فدک به روزِ دهم، هم نکرد رحم
انداخت نیزه! خاطره ها را خراب کرد
*
پیش پدر چند قدم راه رفت و رفت...
چشم حسود، حال و هوا را خراب کرد

غصبِ فدک به نام علی(ع) کینه داشت! پس
سر را شکست و لحنِ صدا را خراب کرد

تیری که عمقِ حنجرِ شهزاده را شکافت
حالِ اذانِ کرب و بلا را خراب کرد

غصبِ فدک رسید به گودالِ قتلگاه
خنجر کشید و نظم ِ قفا را خراب کرد

در شهر شام، غصبِ فدک؛ خیزران به دست
لب هایِ سَیّدالشُهدا(ع) را خراب کرد!

#مرضیه_عاطفی






به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)



نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای
چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای

زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای

سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای

روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه‌ای

کافران مامور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بت بیگانه‌ای

روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند
با دوچشم کاسه‌ی خون دسته‌ی پروانه‌ای

عاقبت یک‌روز خواهدساخت روی این‌قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه‌ای

عاقبت یک‌روز این غم‌خانه احیا می‌شود
صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود

#مجتبی_خرسندی






به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)


چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست
خیره ام‌ شبها به سمت چار مهتابی که نیست

چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد
می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست

گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام
دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست

در میان زائران گاهی به کنجی قانعم
گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست

با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است
سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست

می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین
تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست

خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند
با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست

صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی
حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست

#محسن_ناصحی






به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)



می رسد از مدینه بوی غم
فاطمه باز دیده گریان شد
چونکه قبر چهار فرزندش
در حریم بقیع ویران شد


آتش کینه شعله ها دارد
از دل سرسپرده های یهود
لعنت حق به هر چه وهابی
لغنت فاطمه به آل صعود


قصد دارند ریشه را بزنند
صحبت از قبرها بهانه بود
ریشۀ ی بغض و کینۀ ی اینان
آتش و دود و تازیانه بود


لعنت حق به آن کسانی که
اولین شعله را به پا کردند
حق پیغمبر معظم را
با لگد پشت در ادا کردند


در مدینه ز بعد پیغمبر
ناله های بلند ممنوع است
در مرام پلید این مردم
زن زدن از امور مشروع است
 

گریه کردند آسمانی ها
با نوای حزینه ی زهرا
به گمانم که باز تازه شده
داغ مسمار و سینه ی زهرا


بعد از آنکه زدند زهرا را
دستشان باز شد به بی ادبی
کاش روزی هیچکس نشود
ضرب سنگین سیلی عربی


کاش مهدی بیاید با او
ریشه ی فتنه را براندازیم
عاقبت بهر مادر سادات
گنبد و بارگاه می سازیم


با نیابت ز قبر مادرمان
سوی ام البنبن سلام کنیم
دست بر سینه در مقابل او
مثل عباس احترام کنیم

#قاسم_نعمتی






 به پیشگاه ائمه بقیع و امام زمان (عج)


ای که هستی در پی حیّ علی خیر العمل
می رسد روزی که می گیری حرم را در بغل

«هر که بامش بیش برفش بیشتر»، نَقلِ دل است
می روی تا که محقق گردد این ضرب المثل

روبرویت گنبد پیغمبر است و کوچه ای -
کوچه ای که از دلش می آید «الغوث»، «العجل»

سر که می چرخانی از شوقت می افتی بر زمین
هشت گلدسته به پایت ایستاده؛ بی بدل

باب علم و فقه، باب باقر است و صادق است
باب ایمان، سهم سجاد است از روز ازل

ذوالفقاری هست آویزان از ایوان حسن
تا نمادی باشد از شیر خدا، شیر جمل

فکر کن از «باب قاسم» وارد صحنش شوی
آن زیارت می شود شیرین تر از شهد و عسل

فکر کن زانو زدی در محضر بابُ الکرَم
آن عبادت که عبادت نیست، شعر است و غزل

در قنوت خالی ات، پُر می شوی از انتظار
دل به دریا می زنی و می شوی در اشک، حل

در خودت حس می کنی او را... همانکه می رسد
تا جهان خالی شود از قاب های مبتذل

سبز خواهد شد تمام کوچه های شهرمان
می رسد روزی... چراغان می شود کل محل

#محمد_عابدی
کد مطلب : 334963