به گزارش
سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز مخالفان حجاب آن را عملی بی منطق میشمارند. عملی که متکی به عللی بوده که اکنون موضوعیت ندارند و یا به لحاظ منطقی دارای اشکالات متعددی هستند. از سوی دیگر حجاب را با اصولی همچون اصل آزادی و تساوی حقوق انسان در مغایرت میبینند. بیایید ابتدا گفتار این مخالفان منطقی را مروری خلاصه وار نماییم.
علل الزام حجاب از دید مخالفان
الف) ترک دنیا و رهبانی گریاولین علت حجاب از دید مخالفان، گسترش افکار ریاضت طلبانه در جهان است. مذموم شمردن دنیا و متعلقات آن و تلاش برای دور شدن از آن در ادیان مختلف (مذاهبی مانند هندو، بودایی، کلبیان یونانی و مسیحیت) همواره وجود داشته و دارد. در حال حاضر نیز رهبانی گری میان راهبان و راهبه های مسیحی حضور دارد و حجاب نیز که به موجب آن زن و مرد از یکدیگر دور میشوند از لوازم رهبانی گری است. خب بسیاری از مردم رهبانی گری را قبول ندارند. چرا باید آنان را مجبور به ترک دنیا کرد؟
ب) ناامنینبود قانون و حاکمیت قانون در گذشته موجب ناامنی در همه امور مانند ثروت و جان و عفت میشده است. زنان برای حفظ عفت و جان خود مجبور به پوشاندن و مخفی کردن خود بودند. مانند انسانی که ثروت خود را در زیر خاک مخفی میکند و از آن بهره ای نمیبرد.
اما در دوران حاضر که حاکمیت قانون موجب امنیت نسبی در جوامع مدرن گردیده دیگر نیازی به مخفی کردن داشتهها و عدم بهره بردن از آنان نیست.
ج) احساس نقصاندر گذشته زنان خود را در مرتبه ای پایین تر از مردان تصور میکردند و همین امر موجب گوشه گیری آنان از اجتماع و فعالیتهای اجتماعی میشد. روح احساس نقصان به هنگام حضور در اجتماع خود را به صورت حجاب جلوه گر میساخت. گویی زن در حال تلاش برای پوشاندن نقصان و ضعف خود است.
پس از قرن بیستم و با افزایش حضور زن در اجتماع و نیز با تصویب حقوق بشر و تساوی حقوق زن و مرد باطل بودن این اندیشه هم در عرصه نظر و هم در عرصه عمل اثبات شده و نباید از آن پیروی نمود.
د) حجاب، سنت ملل گذشتهحجاب سنتی به جای مانده از ملل گذشته است. زرتشتیان ایرانی، هندوها، مسیحیان کاتولیک، یهودیان و دیگر ملل و مذاهب همگی به سبب دیدگاههای مذهبی و باورهایی که در بالا به آنها اشاره شد، به نسبتهای مختلف از حجاب زن دفاع میکردند و حضور وی در جامعه را محدود.
جامعه مدرن امری فراتر از سنتها و مذاهب گذشته است. مدرنیته ادامه سنت نیست بلکه ساخته شده بر ویرانههای سنت است. مذهب نیز جزئی از سنت ویران شده است. آنگاه که اصل ویران شده چه حاجت به فرع است.
ه) حجاب موجب غلیان غریزههر آنچه از دسترس مردم خارج شود، موجب اشتیاق بیشتر به خود میشود. در زمینه حجاب، این امر باعث افزون شدن غریزه جنسی شده و برخلاف هدف اولیه آن باعث افراط در این غریزه میشود. باید غریزه جنسی را رها کرد تا فروکش کند.
شهید مطهری در پاسخ به این استدلال، در کتاب مسئله حجاب، مثال زیبایی را بیان فرمودهاند. ایشان میفرمایند که انسان از لحاظ حوائج طبیعی مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن خطر انفجار را به وجود میآورد. در این صورت باید گاز آن را خارج کرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمیتوان سیر کرد.
برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی، جلوگیری از تهییج و تحریک آن. به همین سبب اسلام هم با رهبانی گری مخالف است و هم با آزاد گذاشتن غریزه.
علاوه بر این پنج مورد، مخالفان حجاب آن را با اصل آزادی و تساوی حقوق انسان نیز در مغایرت میبینند. اراده انسانی در امر حجاب میتواند به آن تعلق بگیرد یا نگیرد. اما اجبار به حجاب مخالف طبیعت و کرامت انسانی است. همچنین زن و مرد باید با هم یکسان باشند. اگر قانونی زن را ملزم به حجاب میکند چرا همان قانون به مردان تسری داده نمیشود؟
منطق حجابعبارات بالا از محترمانهترین عبارات مخالفان حجاب است. روی سخن در این متن نه با همه مخالفان حجاب، بلکه با مخالفان عقل گرای حجاب است. باید به این نوع مخالفان گفت که بیانات آنان در برخی از عبارات بالا تا حدودی صحیح است. هم ترک دنیا در برخی موارد از علل حجاب است، هم احساس ناامنی و هم پیروی از سنت ملل گذشته. منکر این نیز نیستیم که در گذشته و در میان برخی جوامع، مانند ایران باستان، زن را موجودی ناقص به شمار میآوردند. همچنین حجاب هم با اصل آزادی و هم با اصل تساوی حقوق زن و مرد در تضاد است.
اما سخن در آن است که علت حجاب اسلامی اینها نیست. بحث اصلی ما حجاب اسلامی است نه حجاب دیگر ملل و جوامع. معتقد هم هستیم که ممکن است یک دال به مدلولهای مختلفی برگردد و شباهت دلیل یکسانی علتها نیست.
البته پیش از پرداختن به علت حجاب از دید اسلام است لازم دو نکته بیان شود. اول آنکه حجاب امری متفاوت از حضور در اجتماع است که در ادامه درباره آن بحث خواهد شد. دوم آنکه حجاب انواع مختلفی دارد از سختگیرانه ترین انواع تا سهلترین انواع. آنچه مدنظر بخش دوم این متن است حجاب و پوشش مدنظر اسلام است نه افراط و تفریطها در این زمینه.
اول باید ببینیم که پشت پرده حجاب چه مسئله ای نهان است. اصل مسئله درباره چگونگی کامیابی زن و مرد از یکدیگر –به استثنای زنا- است. در این باره دو حالت بیان میشود: محدودیت کامیابی و لذت جویی به محدوده خانواده، تسری کامیابی به محدوده جامعه. اسلام طرفدار حالت اول است. چرایی این طرفداری در علل زیر نهفته است:
الف) حفظ زیربنای جامعهجامعه ای که اسلام ترسیم میکند نه بر پایه فرد بلکه بر پایه خانواده است. جامعه اسلامی از خانوادهها تشکیل شده نه از افراد. در دعوای بین فرد و خانواده اولویت با خانواده است. بر این اساس قوانین باید به نحوی تنظیم شوند که موجب تقویت و استحکام خانواده شود زیرا نابودی آن به منزله فروریختن زیربنای جامعه است.
ب) حفظ خود جامعهدر مسئله مورد بحث ما با سه نوع جامعه روبرو هستیم: جامعه ای کاملاً مردانه، جامعه ای مختلط، جامعه ای با حفظ حریم. مخالفان حجاب تلاش میکنند تا جامعه نوع سوم را حذف کرده و حضور زن در جامعه را منوط به نبود پوشش وی کنند. این مسئله برآمده از طرفداری از حالت دوم چگونگی کامیابیهاست. پوشش موجب حذف از اجتماع نیست. چنانکه در اسلام شاهد حضور زنان در حج، جنگ، نماز جمعه، نماز عیدین، مراسم بیعت، تشیع جنازه، کمک به محرومان و... هستیم. زیرا در همه این موارد نظر اسلام به جامعه با حفظ حریم است. جامعه ای که حریم زن و خانواده را مراعات کند.
البته اسلام نظری عمیق تری نیز دارد و آن اینکه همانطوری که مردان را ستونهای جامعه به شمار میآورد، زنان را نیز ستونهای زیربنای جامعه یعنی خانواده به شمار میآورد و اولویت اول زنان را حفظ حریم خانواده میداند.
ج) حفظ خود زنمنظور تنها امنیت زن نیست. البته آن نیز مدنظر است. منظور حفظ ارزش و احترام زن است. زن نباید همچون کالایی رایگان تلقی گردد که هر مردی بتواند از آن لذت –بصری، لمسی، سمعی و... – ببرد. رایگان بودن زن موجب بیارزشی وی و در ادامه بیحرمتی و بیاحترامی به اوست.
آزادی مدرن؟در گفتههای مخالفان حجاب مطالبی هست که نباید بی توجه به آنان گذشت. مانند امنیت در عصر مدرن، تعلق مذهب به سنت و ویرانی سنت در عصر مدرن و مذموم بودن تقلید از گذشته. میتوان همه اینها را در دو عبارت خلاصه کرد: تعلق بدیها و نقصها به سنت (گذشته) و تعلق خوبیها به مدرنیته. دعوای سنت و مدرنیته و نیز دعوای مذهب و مدرنیته از مسائل اساسی عصر حاضر است. با اینکه توجه نگارنده معطوف به دعوای دوم است اما چون این متن محل طرح آن نیست از آن عبور کرده و تنها به ذکر چند نکته مرتبط با بحث بسنده میکند. اول آنکه لزوماً گذشته بد و امروز خوب نیست. دوم آنکه مذهب ورای سنت است. سوم آنکه مدرنیته در برخی از مسائل لاف زن است و بیش از عمل دچار شعارزدگی است. مانند مسئله امنیت نسبی در جوامع مدرن در مقوله حفظ حریم و حرمت زنان. آمارها خود گویای این لاف زنی است.
مسئله دیگر درباره تضاد حجاب با آزادی و حقوق مساوی است. باید گفت که این سخن کاملاً صحیح است. همانگونه که حضور در جامعه –هر جامعه ای میخواهد باشد- با آزادی مطلق در تضاد است. زیرا فرد به هنگام حضور در میان دیگر افراد ارتباطاتی متفاوت از هنگام انزوا را تجربه میکند. ارتباطاتی که نیازمند قاعدهاند. هر قاعده، هنجار و قانونی آزادی انسان را محدود میکند. حجاب نیز از جمله همان قواعد است.
آزادی محور انسانیت نیست. از اصول مهم انسانیت است. آزادی محدود به قانون است و بی آن معنا ندارد. البته قانون عقلانی. بر اساس استدلالهای بالا، حجاب اسلامی نیز قانونی عقلانی است.
در زمینه تساوی حقوق نیز باید گفت اسلام به هماهنگی حقوق با طبیعت انسان توجه دارد نه تشابه همه حقوق. زن و مرد در اصول انسان بودن با هم برابرند اما در اصول جنسیتی با هم متفاوتاند. عدالت، برابر بودن نیست بلکه دیدن تفاوتهاست. تفاوتهایی که وجود آنها با بیانیه منتفی نمیشود. تفاوتهایی که نه منشاء برتریاند و نه منشاء نقصان. این تفاوتها باید باشند تا جامعه انسانی شکل بگیرد. مانند رنگهای آبی و قرمز که هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد فقط باید در جایگاه خود مورد استفاده قرار گیرد.
ندیدن تفاوتها ظلم به زن است. چنانکه حقوق بشر غربی که منادی تساوی و تشابه همه حقوق زن و مرد است مانند تمدنی که از آن منتج گردیده موجب ظلم به زن و بی ارزشی او شده. جایگاه محوری زن در حفظ زیربنای جامعه حذف شده و در خود جامعه نیز او را در حد چرخ دندههای کارخانههای نظام سرمایه داری پایین آورده. نظامی که پس از جنگهای جهانی و کاهش نیروی کار مرد، به بهانه آزادی زن او را به صحنه جامعه مختلط کشاند و از او به عنوان یک ابزار استفاده نمود.
ابزار افزودن ثروت سرمایه داران و ابزار رایگان خوشیهای سطحی مردانی که خسته از جنگ بودند و باید افکارشان را به پوچی مشغول میکردند تا به زعم خود درد کمتری بکشند. زن غربی مدرن حکم شراب نازل و رایگانی را پیدا کرد که باید بی حرمت میشد تا مردان فکر نکنند و کار کنند. طنز دنیا در این است که اصل شدن خواسته افزون طلبانه مرد و فرع شدن اصل زن در عصر مدرن نام ارزش یابی و آزادی زن به خود گرفت!