۱
توصيه به ديگران
۱
چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۲۲
در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود // لعنت بر آن‌که بدعت خود را بنا گذاشت
روز روشن بانویی را تیره دلها می‌زدند // دختر خیرالبشر را بی حیاها می‌زدند // فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت // فاش می‌گویم علیِ مرتضی را می‌زدند
در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود // لعنت بر آن‌که بدعت خود را بنا گذاشت
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز، سوم جمادی الثانی مصادف است با سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه الزهرا سلام الله علیها.

ضمن عرض تسلیت به پیشگاه فرزند دلبندش حضرت بقیت الله العظم ارواحناه فداه و نایب برحقش و شما عزاداران عزیز؛ اشعار زیر را تقدیم نگاه خوبتان می نماییم:




شهادت #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



تا شعله دست بر پَرِ خَیر‌ُ النِّسا گذاشت
ما را میان غصه‌ی بی انتها گذاشت

باران کجاست؟! شمعِ نبی ذرّه‌ذرّه سوخت...
آتش چه حسرتی به دلِ ابرها گذاشت

دیوار و در مجال تقلّا نمی دهند
باید برای بال‌شکسته فضا گذاشت

در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود
لعنت بر آن‌که بدعت خود را بنا گذاشت

یک بی‌حیا که حُرمتِ چادر نمی شناخت
روی حجاب عصمت حق ، ردِّ پا گذاشت

آئینه را فشار لگد ، تکّه تکّه کرد...
آنقَدر خُرده‌شیشه دمِ خانه جا گذاشت!

مسمارِ خسته فاطمه را تکیه‌گاه دید
سَر را به روی مخزن سِرِّ خدا گذاشت

وقتی که گفت : فضّه خذینی!...، عـلـی نشست
مشکل زنانه بود...، که حیدر رها گذاشت
▪️
بندِ طناب ول‌کُنِ دستِ علی نبود
سلمان به روی پیکر زهرا ، عبا گذاشت

#بردیا_محمدی





شهادت #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای
کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد

کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی‌الله دردسر دارد

کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!

صدا زد: «اشهد ان علی ولی‌الله»
ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد...

کنیز بیت علی خاک را طلا می‌کرد
سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد

اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد

گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد...

بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد...

بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد...

دهان تیغ دو دم را عجیب می‌بندد
وصیتی که علی از پیامبر دارد

فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد
سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد

به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه
حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد

اگر خمیده علی، از نماز آیات است
در آسمان غمش هاله بر قمر دارد

شبانه گشت به دست ستاره‌ها تشییع
که ماه، الفت دیرینه با سحر دارد

میان شعله دعایش ظهور مهدی بود
که آه سوختگان بیشتر اثر دارد

📝 #مجید_تال





روز روشن بانویی را تیره دلها می‌زدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها می‌زدند

فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش می‌گویم علیِ مرتضی را می‌زدند

کاش می‌بستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا می‌زدند

مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را می‌زدند

عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا می‌زدند

بر نمی‌گردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا می‌زدند

این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا می‌زدند

پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا می‌زدند

از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، می‌زدند

زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها می‌زدند

پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا می‌زدند

با که گویم؟ کاش می‌مُردم نمی‌گفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا می‌زدند

#محمود_اسدی_شائق





شهادت #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



باغ و بهار من همه رنگ خزان شده
 یاس علی شبیه گل ارغوان شده

 دیدم پناهگاه همه بی‌پناه شد
دیگر رشیده‌ی علوی قد کمان شده

تاوا کند مژه، مژه بر هم نمی‌زنم
چشمش به زیرِ ابر سیاهی نهان شده

دیدم میان کوچه ، عدو با اشاره گفت
محکم بزن مغیره دگر نیمه جان شده

بی شانه‌ی حسن نَتَواند بایستد
 بانوی خانه بعد لگد ناتوان شده

هنگام راه رفتن خود می‌خورد زمین
 از بس زدند پوست بر استخوان شده

پیراهنش که دوخته شد سوخت مادرو
 بهر حسین تشنه لبم روضه‌خوان شده

افسوس زحمتش به هدر رفت فاطمه
 پیراهنی که پاره به دست سنان شده

تا پیکرش دریده شود می‌زند دقیق
 از بس که نیزه را به جگر می‌زند عمیق

#محمود_اسدی_شائق






شهادت #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها



زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

ای خسته‌ی دل خسته‌ی آزار کشیده
در پایِ علی زحمتِ بسیار کشیده

تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کارِ من و تو هر دو به اصرار کشیده

پیداست از این دستِ به جا مانده که زهرا
تا پشتِ درِ خانه تنی زار کشیده

فهمیده‌ام از لمسیِ دستانِ تو ، شانه
از بازویِ اُفتاده‌یِ تو کار کشیده

میترسم از این آه ، که این شیشه بریزد
بر سنگِ زمین سینه‌ات انگار کشیده

تو چهره بپوشان ولی این کوچه به من گفت
این گونه‌یِ آشفته به دیوار کشیده

اُمید ندارم به خود از درد نپیچی
پهلویِ تو بد جور به مِسمار کشیده

من می‌نگرم بر توو میبینم از این شام
دستی نوه‌ات را سرِ بازار کشیده

انگار شبیه تو شدن جُرمِ بزرگی ست
کارِ توو او هر دو به انظار کشیده

خون میچکد از ناخنش و حال ندارد
آنقدر که از تاولِ پا خار کشیده

برخاست که یک جمله بگوید به عمویش:
گیسویِ مرا چند طلبکار کشیده

هربار که گفتم سرِ بابام نیاُفتَد
خوردم زِ سنان پیشِ تو هر بار کشیده

کم بود ببینی که حرامی به کنیزی
در خانه‌اش از دخترکت کار کشیده

حسن لطفی
کد مطلب : 340875
United States
۱۴۰۳-۰۹-۱۴ ۱۴:۰۴:۵۳
صلوات الله علیک یا فاطمه الزهرا . اللهم اغفرلنا بحق فاطمه الزهرا و جعل عواقب امورنا خیرا بحق فاطمه الزهرا . اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها .‌