توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۳
چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! // خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
این من و این غم و داغی جانکاه // این من و فرصت اشکی کوتاه // گفتم از آیهٔ والفتح بخوان // گفت: ای عشق! مَتی نصرُالله
چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! // خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز؛ دشمن صهیونیستی بار دیگر از غفلت ما استفاده کرد و در زمانه ای که حنجره به ظاهر دوستان حرف از سازش به میان آورد چنان خنجری بر پشت ما زد که آه از نهاد میلیونها عاشق به آسمان برد!

آری این سرنوشت ملتی است که با دست خود کسی را بر مسند نشاند که به گفته خودش از سیاست چیزی نمی داند! با الفبای روابط بین‌الملل آشنا نیست! هیچ برنامه‌های برای اداره کشور ندارد، سن و سالش اقتضای کار پرحجم اجرایی کشور را ندارد و ...  آنوقت در سازمان ملل سخن از پایین گذاشتن سلاح بر زمین می گوید و نتیجه اش این می شود که سید ما را، دشمن صهیون به شهادت می رساند!؟

ضمن تسلیت این داغ بزرگ به ساحت قدسی مولایمان امام زمان ارواحنا فداه و امام خامنه ای و همه ارادتمندان شهید نصرالله اشعار زیر را در این مصیبت عظما تقدیم شما خوبان می نماییم:




#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله


از  پای  نشست   خادمِ  ثارالله
فرزند جهاد بود  حسن نصرالله

او  در  خط ارباب ز   جان  بود
با عشق  علی  رفت  و  بیآسود

لبنانی   و   نستوه   و   مجاهد
اسطورهِ   صبر  بود  و     زاهد

او    سید    فاطمی   و    رهبر
سردار    جهاد     بوده     دلاور

صهیون   خبیث    با    شرارت
جانش    بگرفت    با   قساوت

ایران همه در سوگ  و عزایش
گریان  همه    گردیده   برایش

من   شاعر    شعر   (بیقرارم)
اندوه    به     دل    سوگوارم

بیقراراصفهانی





#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله
     


چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر، از انفجار قلب ها و خانه ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!

پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله!

لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسه‌ صبری که شد لبریز، نصرالله!

بگو از مرکز فرماندهی از آسمان با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله

حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریه‌ یکریز، نصرالله

خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامه‌ پرهیز، نصرالله!

از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادت‌خیز، نصرالله!

🔸شاعر:#میلاد_عرفان_پور     





#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله


این من و این غم و داغی جانکاه
این من و فرصت اشکی کوتاه
گفتم از آیهٔ والفتح بخوان
گفت: ای عشق! مَتی نصرُالله
✍ #محسن_ناصحی


#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله



اینان که به اشک چشم ما می خندند
بارِ به درک رفتن خود می بندند
با داغِ شهادت حسن نصرالله
این قوم پلید قبر خود را کندند

#قاسم_نعمتی
#سیدحسن_نصرالله


#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله


ای نخل رشید، پر ثمر خواهی شد
ای مرد شهید، خوش‌سفر خواهی شد
آیات خدا مرگ ندارد هرگز
ای سورهٔ نصر، زنده‌تر خواهی شد

 #جواد_محمد_زمانی

#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله

ابرمرد مقاوم! یاد ما باش
به‌جنت گشته عازم، یاد ما باش
کنار سید ابراهیم و یاران
کنار حاج قاسم یاد ما باش

#امیررضا_فرج‌وند




#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصراللهعالم    اسلام   غرق    آه   شد
کشور   لبنان   بدون  ماه  شد
سید خوش روی حزب الله رفت
شیعه  در  اندوه  نصرالله   شد



#مقاومت_اسلامی _ شهادت #سید_حسن_نصرالله

باز امروز به لرز آمدم از  سردی  دی
حاج قاسم به نظر می رسدم پی در پی

دل دی بود و  خبر داغ که می سوزاندم *
آتش افتاده در آن باغ که می سوزاندم

ناخودآگاه به این شعر رسیدم که در آن
گفته بودم کمی از غصه حاج قاسممان

 دلم امروز شکست و به دل دی رفتم
باز ناخواسته سوی قدحی می رفتم

دل من گفت که باید به تو گویم پنهان
دردل های زیادی که ندارد درمان

به تو گویم که شروع خبر از داغ تو بود
وسط دی خبر از سوختن باغ تو بود

از همان روز که تو شصت و سه سالت شده بود
پیش چشمت همه دنیات ملالت شده یود

با پیمبر سر سِنت تو تفاهم کردی
اقتدا بر علی و پشت به مردم کردی

رمز این شصت و سه را باز نمی دانم من
در پی ابجد "محبوبه"  و حیرانم  من

چیست بین تو و زهرا که نمی دانم من
یادتان هست که این شعر شما بود اصلا ؟

بعد تو این دل ما داغ فراوان دیده
داغ گل های تو را در دل کرمان  دیده

چند ماهی نگذشته که رفیق تو رسید
داغ آن یار وفادار و شفیق تو رسید

داغ ما تازه شد از داغ رئیسی حاجی
چشم ما خسته شد از درد نویسی حاجی

بعد شرمنده مهمان شده اند این مردم
بر هنیه همه گریان شده اند این مردم

حال اما چه بگویم که برادر دادی
خوش به حالت که نبودی علی اکبر دادی

جای تو ما کمر از داغ شکستیم امروز
ما که دلبسته انگشتر و دستیم هنوز

آه اما تو ندیدی که برادر افتاد
تو ندیدی که دو دست از گل پیکر افتاد

جانیان قرعه به ضاحیه زدند و لبنان
بعد از اسماعیل و قربان به  منای ایران

خوش به احوال شما که همگی هم سنید
چیست که بر سر  این سن همه گل می چینید

نسل خونخوار به خوناب دوباره تشنه ست
جای بازی به تن نازک طفلان دشنه ست

باز میدان شده در کام یزید ملعون
شده قانون حقوق بشر آغشته به خون

نه چنین نیست که تاریخ شود تکراری
حسرت کرب و بلا مانده به خون ها جاری
وای اگر حکم ولی آید  و آخر  آمد
بر شهادت طلبان  فرصت دیگر  آمد

ملت آرام نگیرد که ولی تنها نیست
کوفه تکرار نگردد که علی تنها نیست
کد مطلب : 339406