توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۴۸
این بار، تو ما را قال گذاشتی
یادت هست با یک ساعت تأخیر به دفتر رسیدم و شرمگینانه عذر خواستم اما تو متواضعانه گفتی اشکالی ندارد! یک بار تو مرا قال گذاشتی! من هم بموقعش تو را قال می‌گذارم!
این بار، تو ما را قال گذاشتی
Share/Save/Bookmark
عصر امروز - حامد شیخ پور از دوستان سردار شهید حاج شعبان نصیری در مطلبی و در فضای مجازی نوشت:

چقدر بعد از شهادتت، نورانی‌تر و جوان‌تر شدی حاجی‌جان!

چه راحت و سبکبار و سبکبال پرکشیدی...

قسمتم شد اولین سحری ماه مبارکم با تماشای چهره نورانی‌ات و با اشک بر فراق تو و هجران مولایت آمیخته شود...

*****

سی سال پیش با دوستت ابومهدی، برای آزادسازی خاک ما از چنگ رژیم بعث عراق جنگیدی و دیروز در کنار او برای آزادی خاک عراق از پس‌مانده‌های همانان.

برای رهایی جهان اسلام از شر وهابیت و تکفیر، لحظه‌ای سر از پا نمی‌شناختی.. به هر کشوری می‌رفتی تا مانع رشد مدارس وهابی سعودی شوی و به جایش شیعه خالص بسازی و تربیت کنی..

یادت هست می گفتی تکلیف ماست و حتی اگر بتوانیم یک کارگر ساده آفریقایی را جذب مکتب خمینی کنیم، بازی را برده‌ایم؟

یادت می‌آید بعد از قحطی سومالی، سراسیمه و داوطلبانه به کمک قحطی‌زدگان رفته بودی و می‌گفتی پاشو بیا اینجا ببین چه خبر است... هر کاری از دستت برمی‌آید برای این ملت انجام بده که تشنه معنویت شیعی و محبت ایرانی هستند و از توحش وهابی‌ها به تنگ آمده‌اند.

حتما به یاد داری که با چه شور و حرارتی پشت تلفن برایم از شیعه‌شدن یک مکانیک سیاه‌پوست و یک کارگر کارخانه آب معدنی و یک ماهی‌گیر شیلات می‌گفتی و از این منت الهی، در پوست خود نمی‌گنجیدی..

یادت هست با یک ساعت تأخیر به دفتر رسیدم و شرمگینانه عذر خواستم اما تو متواضعانه گفتی اشکالی ندارد! یک بار تو مرا قال گذاشتی! من هم بموقعش تو را قال می‌گذارم!

قصاصم کن حاجی‌جان! اما نه وقت شفاعت...

******

نوش جانت...

به آرزویت رسیدی...

و این بار، تو ما را قال گذاشتی...
کد مطلب : 202738