توصيه به ديگران
۰
چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۰
کی می‌شود به سامره در «سرّ من رای» // گویم به هادی و تو سلامٌ علیکما
گداشدیم بگوییم این سخن ها را // نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را // برای ما که نوشتند پَر زدن ها را // به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را // هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است
کی می‌شود به سامره در «سرّ من رای» // گویم به هادی و تو سلامٌ علیکما
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز هشتم ربیع الثانی مصادف است با ولادت با سر سعادت پدر امام زمان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام ضمن تبریک این شب و روز نورانی اشعار زیر را تقدیم شما خوبان می نماییم:


#ولادت_امام_حسن_عسکری
 
همیشه طبعِ غزل حِس برتری دارد
برای توست اگر شعر، مشتری دارد
 
تو از تبار که هستی سلاله‌ی زهرا
که خط به خطِ غزل طعم دیگری دارد
 
تو آن امامِ شریفی که بینِ انگشتش
ز جن و انس و ملک خیل لشگری دارد
 
صفات حق همه جمعند در صفات شما
اگر که کفر نباشد برابری دارد
 
همیشه قامت تو در مدینه دیدن داشت
ز بسکه هر قدمت شور محشری دارد
 
خدا دوباره تبارک به خویشتن گفته
که این عَطیّه به سر تاج افسری دارد
 
تو آمدی و مدینه ندیده بود کسی...
...که اینچنین جلواتِ پیمبری دارد
 
تو آمدی همه گفتند تهنیت آقا
زمین پس از پدرت خوب رهبری دارد
 
در آسمان که درخشیدی عرشیان گفتند
عروس فاطمه به به، چه اختری دارد
 
عروس فاطمه از هر پیمبری امشب
به گاهواره گلِ یاسِ اطهری دارد
 
صدف مدینه، تو گوهر شدی در آغوشش
مدینه فخر کند که چه گوهری دارد
 
زلالیِ نفست عطر و بوی کوثر داشت
شکوهِ هیبت تو نور حیدری دارد
 
تو هم حسن شدی، هم عسگری، دل ما هم
به لطف این دو صفت، حال بهتری دارد
 
تو در مدینه قدم رنجه کردی و، حالا
زمینِ سامره در خویش عسکری دارد
 
زمینِ سامره محوِ تجلیّات تو شد
زمینِ سامره نامِ مطهری دارد
 
همیشه سایل این خانواده محتاج است
همیشه دست توسل به محضری دارد
 
#کربلایی_رضا_باقریانگروه


#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام

 
کی می‌شود به سامره در «سرّ من رای»
گویم به هادی و تو سلامٌ علیکما
 
تا روز مرگ جان بدهم در ولایتان
حبّ شما طلب بکنم روزی از خدا
 
در فضل «ابومحمّد»‌ی ای چشمه کرم
«ابن الرضا»ست شهرتت ای معدن سخا!
 
صاحب لوای عسکر دین است باب تو
ای مادر عفیفه تو «سوسنِ» حیا
 
ای همچو بومسیلمه کذاب، خصم تو
تو از کجا و مدّعی جاهل از کجا؟
 
ای آفتاب یازدهم، سرّ احمدی
ای نورِ از سلاله خورشیدِ انّما
 
ای وارث ودیعه زهرا، امام نور
ای امتداد چشمه تطهیر تا شما
 
مسموم زهر خصم ولایت چنان حسن
مظلوم روزگار تویی مثل مرتضی
 
امروز چشم شیعه به صحن و سرای توست
فرزند نور، ای پسرت حجت خدا!
 
در پشت ابر، ماه تمام تو تا به کی؟
با پای خسته گرم طلب شیعه تا کجا؟
 
أین الامام؟ یا حسن عسکری، دخیل
در انتظار سامره توست، کربلا ...
 
#محمد_سعید_میرزایی



#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام

 
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
 
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
 
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
 
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
 
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز
 
چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم
 
در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
 
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
 
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
 
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
 
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم
 
من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا
 
با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
 
داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت
 
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت
 
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
 
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
 
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت
 
گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری
 
سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
 
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
 
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
 
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
 
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
 
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو
 
من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم
 
من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
 
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
 
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
 
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
 
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
 
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم
 
سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....
 
#جعفر_ابوالفتحی



#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام

 
زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است
کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است
گره گره همه اما امانِ ما حسن است
پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است
هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است
 
رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم
پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم
دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم
حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم
به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است
 
بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما
و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما
از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما
گدای سامره مشهور شد به لطف شما
تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است
 
برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند
برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند
به پای بوسی تو آستان کم آوردند
قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند
که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است
 
گداشدیم بگوییم این سخن ها را
نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را
برای ما که نوشتند پَر زدن ها را
به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را
هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است
 
به روی شانه اگر گیسویت رها بشود
عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود
حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود
حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود
میان کرببلا هم اذان ما حسن است
 
نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله
که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله
عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله
کلیم تا که بگوید حسن کریم الله
چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است 
 
اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد
پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد
پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد
پسر که هست گدا هم که پشت در باشد
بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است
 
 #حسن_لطفی


#امام_حسن_عسکری- علیه السلام

 
والایی و با هیبتی ، عسکر تو هستی
از نسل پاک ساقیِ کوثر تو هستی 
 
یک نور باشد در جهان بهر هدایت
زهرا تویی احمد تویی حیدر تو هستی
 
نامت حسن رسمت حسن حقا کریمی
تو سفره داری، ساقی و ساغر تو هستی
 
با اینکه زندانی شدی نامت جهانیست
دنیا تویی و عقبا تویی محشر تو هستی
 
بین دو انگشتت عدو دید و هراسید
فهمید مولا جان یلِ لشکر تو هستی
 
من شک ندارم شیر میدان نبردی 
میدان ببینی فاتح خیبر تو هستی
 
تفسیر قرآنِ شما عشق است مولا
رحمی نما مولا که دین پرور تو هستی
 
لعنت به آنهایی که از حیدر بریدند 
بی شک پریشان غم مادر تو هستی
 
از برکت اشک شما ما گریه کردیم 
آقا عزادار شهِ بی سر تو هستی 
 
تو قبله ای،کعبه به دنبال طوافت
از هر صفا و مروه ای برتر تو هستی
 
قسمت نشد کعبه که دستانت ببوسد 
بی شک قوام خانه ی داور تو هستی
 
از بس که کعبه دور تو چرخید میگفت
شاه و ولی و مالک و سرور تو هستی
 
ما با شما باشیم بی شک در بهشتیم
تنها پناه لحظه ی آخر تو هستی
 
منجی عالم پاره ی قلب و وجودت
ایمان تویی قرآن تویی باور تو هستی
 
ما را سفارش کرده ای بر ذکر تعجیل 
در انتظار حضرت دلبر تو هستی
 
جانم فدای صورت ماهِ عزیزت
تنها هوادارِ دلِ مضطر تو هستی
 
آقای من جانم به لب آمد ز هجران
تنها خریدار غم نوکر تو هستی 
 
/عبدِ کریم/
کد مطلب : 273262