توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۶
عصر امروز بررسی می نماید/
نقدی بر جزوه ابتذال مرجعیت شیعه/ دست و پا زدنهای کدیور برای مشتی دلار بیشتر/ 2
بر این اساس صرف زمانی هفت ساله برای حلول و تعالی ملکه ی اجتهاد در طلاب مستعد، زمانی کافی می باشد که حتی مطابق با نظامات جدید حوزه های علمیه نیز می باشد
نقدی بر جزوه ابتذال مرجعیت شیعه/ دست و پا زدنهای کدیور برای مشتی دلار بیشتر/ 2
Share/Save/Bookmark
شان تحصیل و وجاهت تقریر دروس مجتهدی به عنوان ملاک مرجعیت در فقه امامیه

سرآغاز سخن:

به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز همانطور که دیروز در مطلب اول (بررسی شبهه دور) گفته شد محسن کدیور اگر چه روزگاری به عنوان طلبه ی علوم اسلامی، در فراگیری دروس و پیشرفت علمی، از جمله افرادی ضعیف محسوب می شد، اما امروزه در دامان غرب جا خوش نموده و در رسانه های معلوم الحال، به عنوان متفکری دینی! سعی در حقنه ی باورهای اسلام آمریکایی داشته و دارد.

یکی از جدیدترین افاضات علمی این قسم طلاب نفهم و بیسواد، جزوه ای تحت عنوان ابتذال مرجعیت شیعه می باشد که ضمن تکرار عباراتی واحد در صور گوناگون و با استعمال تعداد محدودی الفاظ متداول حوزوی و تکراری اعلامیه وار آن طی ۲۸۳ صفحه، در صدد تکذیب شان اجتهاد و مرجعیت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای و در نهایت پیگیری خط مشی هجمه به ولایت مطلقه ی فقیه برآمده؛ که جمع بندی مکرر وی در فصل اول این جزوه را می توان حول چند ایراد اصلی بر مجتهد بودن ایشان جستجو نمود که از جمله تکراری ترین آنها عبارت است از:

- ایشان تنها ۷ سال کاملا مشغول تحصیل درس خارج بوده اند.
- از سال ۴۲ به بعد ایشان تنها ۴ کتاب ترجمه کرده اند که مربوط به فقه و اصول نبوده.
- تقریر دروسی که ایشان در آن شرکت نموده اند، منتشر نشده است و ....

مقدمه:

بی تردید واژه ی جهد و مشتقات آن را می توان در زمره الفاظ رایج و پُرکاربرد، میان جوامع اسلامی به شمار آورد و این در حالی است که استعمال وجه مبالغه ی این واژه، بالاخص در مکتب شیعه، ضمن آنکه موید صورت پویایی این مکتب می باشد؛ بر عدم انسداد این قسم جوامع نیز دلالت نموده و موجب شده تا موضوع اجتهاد، به عنوان یکی از خصایص بنیادین شیعه محسوب گردد.

بر این اساس اگرچه اجتهاد در لغت عربی ماخوذ از باب جَهد و جُهد بوده و بر عمل مشقت‌آور و به كار انداختن طاقت، تعریف گردیده و همچون زبان فارسی، سعی و کوشش عام و بر مطلق جد و جهد دلالت می نماید؛ لکن این واژه در اصطلاح به معنی بذل الواسع به منظور تحصيل حجت بر فهم و کشف واقع و وظيفه ی ظاهری بوده و به این جهت فقه امامیه اجتهاد را استقصاء و تفحص راههای کشف احکام از مسیر قرآن کریم و سنت ماخوذ از معصوم علیهم السلام دانسته و در کل آن را درک و استنباط فروع از الاصول وارده و ماثوره تعریف نموده و در نهایت از امر اجتهاد در دوران غیبت کبری حضرت حجت علیه السلام به عنوان واجبی كفایي تعبیر می نماید که اقامه البعض، موجب اسقاط وجوب تحصیل آن از باقي می شود.

منابع اجتهاد:

بنابر این باید دانست که ضرورت اجتهاد از منظر فقه امامیه تا بدان حد اولویت دارد که به عنوان امری وجوبی تلقی و عدم اهتمام مسلمانان به آن با فرض ایجاد عصری فاقد حضور مجتهدی زنده، به عنوان گناهی جمعی برای ایشان یاد شده و اسباب گناهکاری تمامی مسلمانان را فراهم می نماید؛ از این جهت عموم مسلمانان موظف به اقامه ی تحصیل و کسب مرتبه اجتهاد بوده و در این مسیر سوای رجوع به قرآن کریم و کلام معصوم علیهم السلام در مقام نص و به عنوان فصل الختام، می تواند بر اجماع به عنوان کشف قطعی حکم از معصوم علیهم السلام و عقل نیز اقامه ی دلیل نماید.

به عبارتی دیگر، منابع اجتهاد در زمان فقدان امام معصوم و عصر غیبت کبری حضرت حجت علیه السلام را می توان منحصرا منتظم بر ادلاء اربعه، مشتمل بر قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل دانست و این در حالی است که طلاب در این مکتب، به جهت کسب مرتبه اجتهاد موظف به کسب علومی نیز می باشند که در پی خواهد آمد.

علوم اجتهاد:


عموم طلاب در مکتب امامیه، جهت کسب اجتهاد ابتدا نیاز به تحصیل علم کلام دارند تا فهم نمایند وجود ذات اقدس الهی را و معرفت یابند نسبت به صفات احدیت و باورمند شوند به نبوت و مرتبت عصمت و امامت و شان حجیت ایشان بر اهل زمین و تصدیق نمایند آنچه را که حضرات معصومین(س) از احوال دنیا و آخرت فرموده اند؛ به عبارتی دیگر طلاب برای مجتهد شدن، ابتدا نیاز به تحصیل علم کلام، تنها به آن مقدار دارند که اصول پنج گانه شریعت اسلام را درک نموده و توان اقامه ی دلیلهای تفصیلی برای اثبات توحید، نبوت، امامت، عصمت و معاد روز قیامت، برخوردار گردند.

همچنین طلاب در مکتب شیعه، جهت کسب مرتبه اجتهاد، احتیاجی ویژه به کسب ادبیات عرب در قاعده ی علم صرف و علم نحو و همچنین علم لغت، به آن مقدار دارند که مقصود از خطاب شارع مقدس را شناخته و کلام خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم و قول و فعل و تقریر معصوم علیه السلام را فهم نمایند.

ایشان در ادامه باید به فراگیری علم منطق در آن حد که بر معرفت معانی مفرد و غیر آن از قبیل موضوع و محمول و احوال قضایا تعبیر می شود، دست یافته و اشکال قیاس اقترانی و استثنایی را فهم نمایند؛ سپس به شناخت ادله ی احکام همت گمارده و امر و نهی، عموم و خصوص، اطلاق و تقیید، اجمال و بیان و ... را که ذیل علم اصول شناخته می شوند را فراگرفته و ادله ی احکام را بشناسد.

به این ترتیب باید دانست که کسب مرتبه اجتهاد برای یک طلبه در مکتب امامیه، مقید به واسطه ی دانستن مقدمات ششگانه فوق الذکر، مشتمل بر: کلام، اصول، نحو، صرف، لغت عرب و منطق بوده که جمیع این علوم در کنار ماخوذات مقدماتی از کتاب، سنت، اجماع و عقل، اسباب استنباط را فراهم می نماید و این همه در حالی است که با ایجاد ملکه ی اجتهاد در بعضی از آنها به واسطه ی وجود قوه ی تطبیق و استنباط، بر مرتبت افتاء نایل آمده و سایر مردم موظف مراجعه به ایشان می باشند.

اشتغالات مجتهد:

بنا بر آنچه که گذشت، برای مجتهدین تنها لزوم فراگیری علوم شش گانه ی: کلام، اصول، نحو، صرف، لغت عرب و منطق، آن هم در حد مقدمات ضروری بوده و همچنین در باب اشراف بر ادله ی اربعه نیز آن مقدار کفایت می نماید که اسباب صدور فتوی را برای آنها فراهم آورد؛ به این ترتیب فرض اجتهاد بر طلاب فارغ از ترسیم حدود و ثغور زمانی بوده و تنها بر استعداد آنها در فراگیری علوم و جمع ضبط آن بر کتاب، سنت، اجماع و عقل، متوقف می باشد و لاغیر.

بر این اساس کسب مرتبه اجتهاد در مکتب تشیع به هیچ عنوان قابل جمع در مقیدات زمانی تحصیل و سنی طلاب نبوده و تنها متوقف بر جوهره ی وجودی آنها در کسب علوم و فیض معارف می باشد؛ به این ترتیب امثال شیخ مفید در سن ۲۰ سالگی به مرتبت اجتهاد دست یافته و یا امثال علامه حلّی در سن ۲۸سالگی زعامت و مرجعیت عام شیعیان را عهده دار گردیده اند و این همه در حالی است که برخی از طلاب در این مکتب حتی پس از صرف ۴۰ سال زمان تحصیل، توان دست یابی به این جایگاه را ندارند.

البته امروزه در نظام نوین حوزه های علمیه دوران تحصیل طلاب در تقسیمات سطوحی به چهار سطح تعریف شده که سطح یک در دورهای حداکثر شش ساله معادل مدرک فوق دیپلم؛ سطح دو با دورهای حداکثر سه ساله در سطح معادل کارشناسی؛ سطح سه در طی دو سال و پس از دفاع از پایان نامه، مدرک معادل کارشناسی ارشد و نهایتا سطح چهار با صرف زمانی حداکثر پنج ساله و همراه با دفاع از پایان نامه، منجر به اخذ مدرک معادل دکتری می گردد.

به عبارت دیگر در نظام مدرک گرای نوین حوزه های علمیه، کسب مرتبه اجتهاد از ابتدای تحصیل، حداکثر محتاج به اختصاص ۱۶ سال زمان توسط طلاب بوده که این موضوع برای ورودیهای با مدرک سیکل به حوزه، نهایتا در سن ۳۰ سالگی موضوعی متصور و جایگاهی دست یافتنی خواهد بود.

در مجموع مداقه در مطالب فوق به وضوح موید این مطلب است که فرض اتمام سطح مقدمات و عالی حوزه، در زمانی کمتر از شش سال، سوای در نظر گرفتن ماهیت استعدادی و وجوه فراگیری علوم، توسط طلاب قدیمه؛ حتی در نظام نوین حوزه های علمیه که دقیقا مبتنی بر نظامات علمی مدرک گرا وضع شده است، موضوعی کاملا طبیعی و فاقد هر گونه تعجبی بوده و این امر نیز کاملا بدیهی است که طلاب محصل در تمامی مدارس قم، نجف، مشهد و ... پس از گذران این دوران به شرکت در دروس خارج مراجع عظام و مدرسین حوزه های علمیه مبادرت می ورزند و یقینا در این مسیر خیل کثیری از طلاب مستعد، توان کسب مرتبه اجتهاد، حتی قبل از سن سی سالگی برخوردار می شوند.

در اینجا باید به این نکته نیز اشاره نمود که به راستی اصالت وجودی درس خارج آیات اعظام و مراجع معظم تقلید چه بوده و ماهیت طلاب  برای شرکت در این جلسات و در این زمینه از چه جایگاهی برخودار می باشد؟

ماهیت وجودی درس خارج:


قطع به یقین، طی دوران تحصیل سطوح مقدماتی و عالی در حوزه های علمیه و فراگیری علوم شش گانه ی پایه ای اجتهاد برای طلاب، آنها را مستعد استنباط احکام می گرداند؛ اما در این بین فهم چگونگی و طرق استنباطی، امری کاملا آموزشی و وابسته به دوران تحصیل آنها در درس مراجع اعظام می باشد.

به عبارتی دیگر، آنچه که طلاب مکتب امامیه از علم کلام، صرف، نحو، لغت عرب، منطق و علم اصول، در طی گذران سطوح مقدماتی و عالی حوزه فرا می گیرند، آنها را قادر می سازد تا به همراه ماخوذات دوران تحصیل از قرآن کریم و سنت معصومین علیهم اسلام، بر موکب استنباط احکام درآمده تا قوه ی اجتهاد در ایشان پدیدار گردد؛ لکن آنها همچنین موظف هستند تا جهت فهم نحوه و شیوه ی استنباط، بر طریق یک یا چند تن از مراجع اعظام، پای درس ایشان حاضر شده و ضمن فراگیری و تهیه ی فتاوای ایشان، ملکه ی اجتهاد را نیز در خود فراهم می آورند.

البته در این جا باید به این نکته توجه داشت که به دلیل آنکه مبنا و اصل تشکیل این نوع جلسات، تدریس قول مختار هر یک از آیات اعظام می باشد، لذا کتاب معین و مشخصی برای طلاب طی تحصیل این دوره متصور نبوده از این رو وجه تسمیه اطلاق درس خارج بر این محافل، به جهت تدریس سخن منحصر به فرد خود مراجع، خارج از هر گونه کتاب از پیش تالیف شده ای می باشد.

ماهیت وجودی تقریر:


همانگونه که اشاره شد، درس خارج برترین و بالاترین مرحله از درسهای رایج حوزوی در زمینه احکام به شمار می رود که استاد به عنوان مرجع تقلید، به تدریس قول خویش و طریق استنباط آن به صورت مستدل مبادرت می ورزد و در این مسیر کتاب خاصی برای طلاب نمی باشد، جز مکتوبات طلاب پیشین، از جلسات گذشته ارایه شده توسط استاد، که به تقریرات معروف و شناخته می شود.

تقریر در زبان فارسی به معنی بیان مطلب و اظهار و اقرار استعمال شده می باشد و این در حالی است که واژه تقریرات اگر چه در معنی مختص خود در مکتب امامیه، اصالتا از مصادیق سنت محسوب و در قاعده ی ادله ی اربعه به عنوان حجت، بر امضا و تایید معصوم علیهم السلام نسبت به گفتار یا رفتار اطلاق می گردد؛ لکن این واژه در معنی عام خود در نظام آموزشی حوزه های علمیه، به عنوان مرور درس استاد در پایان هر نوبت معنی می شود که معمولا به دو شیوه شفاهی و کتبی به نگارش در می آید.

البته لازم به ذکر است که اصطلاح تقریرات به معنی مصطلح عامیانه ی خود، از اواخر قرن دوازدهم هجری قمری در محافل طلاب رایج گردیده وگر چه تا به امروز همچنان در حوزه های علمیه متداول است، لکن آنچه که پیش از این در مکتب امامیه مسبوق به سایقه بوده، تالیف امالی مبتنی بر کتابت دقیق و بی کم و کاست سخنان استاد می باشد.

بر این اساس مبتنی بر شیوه ی امالی نگاری، استاد مطالب خود را حفظ یا از روی نوشته، برای طلاب خوانده و آنها تمامی سخنان وی را بی کم وکاست مکتوب نموده و نوشته های جمع آوری شده نهایتا به عنوان یکی از تصانیف استاد به شمار می رفته است اما اکنون نحوه ی تقریرات به گونه ای است که طلاب آنچه را که از مباحث درس استاد به حسب استعداد خود می فهمند، نگارش نموده و حاصل نگارش تقریرات، اگر چه حاوی فرمایشات استاد می باشد، لکن طلاب در اتخاذ کلام آزاد بوده و محتوای ارایه شده توسط استاد را با عبارات، الفاظ و جمله بندى مقبول خویش و مبتنی بر فصل بندی مناسب با ذوق خود تهیه و به عنوان تالیف خود منتشر مى سازند.

ویژگی تقریر:

امروزه عموم اساتید معظم دروس خارج در کسوت مراجع و مجتهدین، یکی از متون فقهی و کتابهای علمای گذشته را به عنوان متن پایه انتخاب نموده و در هر مسئله از مسایل فقهی به صورت مستدل با توجه به ادله اربعه، به بحث و برسی اقوال و بررسی همه جانبه اطراف آن مسئله پرداخته و در پایان نظر خود را در آن موضوع اعلام می دارند.

بر این اساس عموم طلاب حاضر در محضر استاد به نگارش مشروح مطالب و برداشت خود از کلام طرح شده توسط استاد، مبتنی بر دو شیوه ی نگارشی، ضمن درس و پایان درس، در قاعده ی تقریرات آن درس مبادرت می ورزند که گر چه شیوه ی تقریر نگاری نخست (ضمن درس)، از معمولترین شیوه نگارشی طلاب محسوب و از عمومیتی ویژه در میان طلاب حوزه های علمیه بر خوردار است، لکن به جهت نگارش آن حین درس، نامرتب بودن متون و نارسا بودن مطالب و ضعف ساختار جملات را در پی داشته و به نوعی آن را غیر قابل استفاده برای دیگران می سازد؛ در مقابل، شیوی دوم به عنوان تقریرات استاد، پس از پایان درس مفیدتر و قابل انتشار و استفاده برای غیر می باشد.

در این میان اگر چه نحوه نگارش تقریرات را می توان به صورت جزوه نگاریهای رایج در میان جوامع دانشگاهی نیز قلمداد نموده و اطلاق آن را در قاعده ی کلی به جهت نزدیکی به ذهن، مصداق ضبط سخنان و تعلیمات تمامی اساتید موجود در تمامی رشته ها و دانشگاهها، حین درس و یا پس از پایان درس، انگاشت؛ اما با این وجود تمایزات بسیاری در باب تقریر نگاری طلاب و جزوه نگاری دانشجویان وجود دارد که مهمترین آن می توان به آشنایی طلاب بر نحوه ورود و خروج در مسایل و چگونگی تتبع در مسایل اشاره نمود.

به عبارتی دیگر اگر کسب مرتبت اجتهاد را مقید به حلول ملکه ی اجتهاد در طلاب دانسته و تحصیل جمیع علوم شش گانه و مفروضات ادله اربعه را مقدمه ای برای ایجاد ملکه ی اجتهاد در آنها بدانیم؛ می بایست تلمذ طلاب در محضر مراجع اعظام را نیز به جهت فهم نحوه ی ورود و خروج در مسایل، نوعی یادگیری طریقه ی استنباط احکام در راستای شکل گیری این قوه و فربه گردیدن چنین ملکه ای ارزیابی نمود که در ادبیات مصطلح درس خارج نامیده می شود و این در حالی است که اساتید این قسم دروس، در کسوت مراجع اعظام تقلید، با ورود فنی به مسایل و ارایه ی نحوه ی استنباط احکام مبتنی بر ادله اربعه، ضمن تبیین مسایل فقهی و ارایه ی قول خویش برای عمل مقلدین، تفوق علمی و اعلمیت طلاب را عیان و شدت و کثرت ملکه  ی اجتهاد در آنها را ظاهر می نماید.


مخلص کلام:

در مجموع آنچه که در این مجال به بهانه ی بررسی اشکالات به ظاهر علمی جزوه ی ابتذال مرجعیت شیعه در باب شان اجتهاد و مرجعیت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای حفظه الله، تحت سوالی با عنوان شان تحصیل و وجاهت تقریر دروس مجتهدی به عنوان ملاک مرجعیت در فقه امامیه، ارایه گردید؛ مختصری در باب شان اجتهاد و ملاکهای علمی و تحصلی پیرامون آن بود که در غایت مقصود بر صاحبان خِرد معین می نماید.

لذا باید دانست که موضوع اجتهاد صرف نظر از آنکه مقید به فراگیری علوم ششگانه (از علم کلام، اصول، نحو، صرف، لغت عرب و علم منطق) به جهت فهم ادلاء اربعه (مشتمل بر قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل) می باشد؛ مبتنی بر استنباط احکام و حلول و تقویت ملکه ی اجتهاد در طلاب بوده و در این راستا فراگیری علوم بدور از هر گونه مقیدات زمانی و منحصر در شدت فهم و کثرت قوای فکری ایشان می باشد.

بر این اساس صرف زمانی هفت ساله برای حلول و تعالی ملکه ی اجتهاد در طلاب مستعد، زمانی کافی می باشد که حتی مطابق با نظامات جدید حوزه های علمیه نیز می باشد، البته این در حالی است که قسمی از طلاب نفهم و بیسواد همانند کدیور را صرف زمانی هفتاد ساله نیز کفایت امر نمی نماید.

همچنین موضوع کتابت تقریرات که از سال ۱۲۰۰ هجری قمری به این سو در حوزه های علمیه معمول و مرسوم گردیده، که نوعی جزوه نگاری برای حفظ اقوال اساتید معظم دروس خارج محسوب می شود که بعضی از آن صرفا برای استفاده ی شخصی و برخی دیگر جهت حوصله و فراغت نگارندگان آن در تنظیم، قابلیت چاپ و انتشار برخوردار می باشد و این در حالی است که نوع و گونه ی تالیفات منتشره توسط مجتهدین نیز منوط به ذوق و تکلیف فهم شده توسط ایشان در امور می باشد ولاغیر.

و الله اعلم بالصواب
کد مطلب : 93576