توصيه به ديگران
۰
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۰۹
چه کسی گفته که آغاز بهار/ در دلم نیّت شادی دارم/ من عزادار گل زهرایم/ ماتم حضرت هادی دارم
امشب مصادف است با شب شهادت مولی امام هادی جد بزرگوار امام زمان عجل الله و تعالی فرجه و الشریف لذا به همین مناسبت اشعار ز یر از شعرای کشورمان تقدیم شما مردم ولایت دوست می گردد.
چه کسی گفته که آغاز بهار/ در دلم نیّت شادی دارم/ من عزادار گل زهرایم/ ماتم حضرت هادی دارم
Share/Save/Bookmark
السلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی ...
 
تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند
به نام پاک «نَقی» خاک را طلا بکنند
 
هنوز بردن نامت کمال بی ادبی است
به لفظ «حضرت آقا» تو را صدا بکنند

به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امشب مصادف است با شب شهادت مولی امام هادی جد بزرگوار امام زمان عجل الله و تعالی فرجه و الشریف لذا به همین مناسبت اشعار ز یر از شعرای کشورمان تقدیم شما مردم ولایت دوست می گردد.

امام هادی(ع) - شهادت
 
عمر تو مثل علی با بی کسی سر می شود
خط به خطِ شرح حالت گریه آور می شود
 
می برد دشمن تو را در بدترین جاهای شهر
سامرا شرمنده از روی پیمبر می شود
 
حمله بر بیت ولایت، بی کسی، بزم شراب
دشمنت لحظه به لحظه بی حیاتر می شود
 
زنده بودی بی حیا قبر تو را در خانه کند
چشم ها از ماجرای غربتت، تر می شود
 
می روی از سامرا، روز دوشنبه باز هم
سرشکسته پیش زهرا، پیش حیدر می شود
 
می روی از سامرا روز دوشنبه باز هم
زنده یادِ کوچه و دیوار و آن در می شود
 
مثل جد خود حسینی، کشته ی دور از وطن
با غمت تازه غم آقای بی سر می شود
 
کشته دور از وطن هستی ولی شکر خدا
یک کفن روزی این جسم مطهر می شود
 
تو غریبی یا حسین؟ آیا پس از تو خواهرت
هم سفر با حرمله یا شمر کافر می شود؟
 
#محمد_حسین_رحیمیان


امام هادی(ع) - شهادت
 
اول سال است، اما غم به ماها می‌رسد
ناله‌ی زهرا به گوش کل دنیا می‌رسد
 
حرمت یک روز را وقتی نگه داریم ما
تا قیامت روزی از دستان آقا می‌رسد
 
ما عزادار امام سامرا هستیم، پس
مادرش محشر به دادِ گریه کنها می‌رسد
 
گریه بر غم‌های این آقا شروع سال ماست
شک ندارم آهِ ما تا عرش اعلا می‌رسد
 
معنویت سفره‌ی امسال را پر رنگ کرد
مطمئناً کربلای ما به امضا می‌رسد
 
عید نوروز است اما بوی غربت می‌دهد
بوی غربت باز هم دارد ز هر جا می‌رسد
 
از میان حجره‌ای ذکر مصائب می‌کنم
از کنار پیکری که نامِ زهرا می‌رسد
 
زهر کینه جسم او را آب کرده مثل شمع
جانِ آقا آه دارد روی لبها می‌رسد
 
#رضا_باقریان

امام هادی(ع) - شهادت
 
شده امسال سفره ی عیدم
متبرک به نام سامرا
هفت سینش سیاه پوشیده
در عزای امام سامرا
 
نام‌ زیبای حضرت هادی
شده است اعتبار این سفره
جای ماهی کبوتر دل را
می نشانم کنار این سفره
 
بیش از عطر بخور هندی، من
مستم‌از عطر و بوی سامرا
سفره ی عید را به رسم‌ ادب
پهن کردم به سوی سامرا
 
ای دل امسال بعد "حول حال"
و پس از خواندن کمی قرآن
دل‌به دریای معرفت بزن و
یک‌دو خط جامعه کبیره بخوان
 
شود امسالمان عجب سالی
که شروعش به نام این آقاست
"السلام علیک یا هادی"
یک علیک السلام عیدی ماست
 
#داوود_رحیمی

امام هادی(ع) - شهادت
 
دهمین اختر امامت و دین
بیست سال از مدینه دور افتاد
گاه گاهی فقط دل شیعه
بهر تبعید او به شور افتاد
 
با وجودی که شیعه چندین بار
تجربه کرد درد غیبت را
باز امت بخود نیامد و باز
برگزید انتخابِ راحت را
 
خَبط کردند انقلابی ها
غفلتِ بی حساب حاکم شد
بیست سال از امام خود ماندند
غیبتِ آفتاب لازم شد
 
پس امامان یکی ‌پس از دگری
در محاقِ حصار جاماندند
یوسفان را به چاه افکندند
در گِل انتظار واماندند
 
یوسف فاطمه امام دهم
در تَهِ چاهِ بی وفایی ها
در غم هجر شیعیانِ خودش
شِکوه ها داشت از جدایی ها
 
دستِ تقدیر نَه که دستِ ستم
باز دستانِ یک علی را بست
این علیِ چهارمِ زهراست
که عدو دست این ولی را بست
 
قسمتِ این امام، در دوران
تهمت و شدّت و سعایت شد
مثل دوران غربت مولا
در نهان، پرچم هدایت شد
 
آن امام هُمام، آن مظلوم
اعتنایی نداشت بر دنیا
شیعیانش به زندگی مشغول
و خودش بود گوشه ای تنها
 
سقفِ او آسمان زندان و 
حُجره ای گرم غیر ممکن بود
زیر پایش به خانۀ تبعید
یک حصیری که زیر آن شِن بود
 
جای پوشیدن لباس فخر
کهنه پیراهن عادت اینهاست
جامۀ سادۀ تنش انگار
یادگار شهید کرب و بلاست
 
دستِ خیرش همیشه ریزش داشت
همّ و غمّش هَماره مَردم بود
برکاتش مُدام با اُمت
گرچه از چشم اُمتش گُم بود
 
از خدا خواست در تمامیِ عمر
سبکی از زندگیِ زهرایی
زندگی کرد سادۀ ساده
که کند بندگیِ زهرایی
 
او در این غربتش چِها که ندید
نینوا را به عاشقان بستند
روزِ تخریب کربلا که رسید
قلب سلطان عشق را خَستند
 
گاه او را شکنجه می دادند
گاه بزم شراب می بردند
گاه با ناسزا و تحقیرش
با عِتاب و خطاب می بردند
 
#محمود_ژولیده امام هادی(ع) - شهادت
 
سین مثل "سحر" و "سردی عفوی نایاب"
سین "سجاده ی زوار" میانِ "سرداب"
سین "سائل" شدن حاتم و لطف ارباب
"سامرا"، "سینه زدن" تحت شعاع مهتاب
 
برکت سال نو امسال امام هادی است
بانی گردش احوال امام هادی است
 
باز هم آیه بخوان راه به ما یاد بده
راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده
عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده
وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده
 
بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو
جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو
 
کاش نوری سوی قلبم برسد، محتاجم
اول سال، گره باز شود... محتاجم
نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم
من به الطاف شما تا به ابد محتاجم
 
تا که چرخید زبانم همه اش مدح تو شد
خواستم روضه بخوانم همه اش مدح تو شد
 
راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است
دور از خانه غریبانه اسیری سخت است
این همه جام بلا را بپذیری سخت است
یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است
 
آب بستند به صحن و حرم جدت آه
سال ها سوختی از داغ اباعبدالله
 
رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود
این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود
حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود
جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود
 
کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی
مطمئنم که به یاد دل زینب بودی
 
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت
طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت
خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت
آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت
 
این زنا زاده چرا حمله به یوسف کرده؟!
به چه رویی به شما باده تعارف کرده؟!
 
خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست
خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست
خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست
خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست
 
تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست
خیزران زود به دندان ثنایاش نشست
 
#محمد_جواد_شیرازی#امام_هادی
 
علت روی زمین ریختنم معلوم است
اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است
 
جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد
لخته های جگرم در دهنم معلوم است
 
چقدر درد از این شهر به خاطر دارم
از دل سوخته درد و محنم معلوم است
 
حق من رفتن در خان صعالیک نبود
در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است
 
وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند
رد پا روی عبا و بدنم معلوم است
 
از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته
روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است
 
هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام
شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است
 
مردک پست به من باده تعارف کرده
خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است
 
یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است
دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است
 
حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان
من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است
 
در میان کفنم تربت یک بی کفن است
غربت جد من از این کفنم معلوم است
 
یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم
تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است
 
محمد جواد شیرازی

#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی 
 
 
یا مقلّب ! که قلب من خونه 
یا محوّل ! که حالم آشوبه
یا مدبّر ! که روز و شب تو دلم
غم هیأت به سینه می کوبه
 
سال ما توی هیئتا طی شد
حتی تحویل سالمون روضه س
عید نوروزمون عزاداره
تو زمین و تو آسمون روضه س
 
سفره ی هفت سینمون پهنه
آخه گفتن زمان شادی شد
دل ما موقعِ دعا دمِ عید
روضه خون امام هادی شد
 
سال نو خیلیا سفر میرن
هرکی جا مونده داره می ناله
سامرا قسمت ما باشه یه شب
حالِ دلهامون أحسنِ الحاله
 
خوش به حال کسی که تو حرمه
اون که هرسال کربلا می‌ره
اون که بعدِ زیارتِ نجفش
کاظمین می ره ، سامرا می‌ره 
 
وقت تحویلِ عیدِ امسالم
سر سفره بلند میشم از جا
دستم و روی سینه میزارم
یه سلام می کنم به کرببلا
 
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
#امام_هادی #مرثیه_امام_هادی
 
 
چه کسی گفته که آغاز بهار
در دلم نیّت شادی دارم
من عزادار گل زهرایم
ماتم حضرت هادی دارم
 
سامرا گفتم و قلبم لرزید
ناگهان پرده ی چشمم تر گشت
داغ تصویر حریمی ویران
تلخی خاطره هایم برگشت
 
من از احوال حریمت آقا
شدت فاجعه را می خوانم
با دل خسته مفاتیح به دست
خط به خط جامعه را می خوانم
 
عادت دست شما احسان است
من به دنبال کرم آمده ام
از گدایان قدیمی توٱم
بازهم سمت حرم آمده ام
 
اینقدر آه نکش می سوزم
از دلم زمزمه بر می خیزد
تا که بر روی زمین می افتی
ناله ی فاطمه بر می خیزد
 
سرّ مظلومیتت نام علی
غربت شهر چه کرده با تو؟
سخت می افتی و برمی خیزی
اثر زهر چه کرده با تو؟
 
چشم خونین تو امشب آقا
راوی واقعه ی عاشوراست
یاد غم های حسین افتادی
سامراء شعبه ای از کرببلاست
 
تشنه بودی و پریشان احوال
وسط بزم شراب افتادی
در همان حین که گریان بودی
یاد احوال رباب افتادی
 
زیر لب نوحه کنان می گفتی
جای هر تکه کلامی...ای وای
زینب و مجلس رقص و شادی
عمه و چشم حرامی ای وای
 
آن که بر ساحت قدسی شما
غرق در کینه اهانت کرده
چند وقتی است به دلدار حسین
به ابالفضل جسارت کرده
 
برسد کاش ببینیم همه
حال او عبرت بین المللی ست
شک ندارم...به خدا می دانم
پاسخش با خود عباس علی ست
 
ما کجا...درک ابالفضل کجا؟!
عقل کو تا که تورا فهم کند
وای از آن دم که غضبناک شوی
باید اینبار خدا رحم کند
 
همه را گفتم و دیدم قطعاً
جمعه ای نور سحر می آید
انتقام علوی در راه است
عشق با تیغ دو سر می آید
 
🔸شاعر:
#اسماعیل_شبرنگ
کد مطلب : 231998