به گزارش
سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى (شيعه) در روز ۱۷ربيع الاول سال ۸۳ هجرى چشم به جهان گشود.
پدرش امام محمد باقر (ع) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است. حضرت صادق عليه السلام تا سن ۱۲ سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد(ع) بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است.
بنا بر این گزارش امام صادق (ع) با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.
یکی از انحرافات و بدعتهائی که در زمان امام صادق (ع) در میان مسلمانان پیدا شد، مسئله تصوف و صوفیگری بود. در آن زمانی که بسیاری از بزرگان و اعلام اهل سنت، فریفته سخنان به ظاهر فریبنده صوفیان بودند و چه بسا خود نیز به صوفیگری و تصوف تظاهر می نمودند، امام علیه السلام به خطرات این فکر انحرافی واقف بود، و به مبارزه آن برخاسته بود.
نخستین کسانی که وی را صوفی خواندند، ابوهاشم کوفی بود. مولف «طرائقالحقائق» او را که معاصر امام جعفر صادق (ع) بوده، موسس صوفیه لقب داده است.
در کتب معتبر روایت کرده اند که از حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود از امام صادق (ع) از حال ابوهاشم کوفی صوفی سئوال کردند، امام فرمود: «انّه فاسد العقیدة جداً و هو الذّی ابتدع مذهباً یقال له الّتصوف و جعله مفرّاً لعقیدته الخبیثة»؛ او جدّا عقیده اش فاسد است، به بدعت مذهبی را اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را به سوی عقیده ناپاک خود محل فراری قرار داد.
در روایت دیگر آمده است که مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند درباره آنها چه میفرمائید؟
امام(ع) فرمود: «آنان دشمنان ما هستند پس هر کس به آنان میل کند که از آنان است و با آنان محشور می شود و به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و سخنانشان را تاویل و توجیه می نمایند، بدانکه هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد و انکار کند، مانند کسی است که در حضور رسول خدا با کفار جهاد کرده است.»
مناظره امام صادق (ع) و ابو حنيفه امام صادق(ع) در مجلسي تشريف داشتند و ابوحنيفه نيز حضور داشت. غذا آوردند و حضرت به همراه اهل مجلس ميل کردند. بعداز صرف غذا، حضرت اين جملهرا فرمودند: «الحمد لله ربِّ العالمين، الهم إنّ هذا منک و من رَسولک» سپاس مخصوص خداي جهانيان است.
خدايا اين نعمت که ما خورديم از شما و از رسول تو است. وقتي حضرت اين جمله را فرمودند؛ ابوحنيفه گفت: «يابن رسولالله، أ جَعَلت مع الله شَريکاً؟» اي فرزند رسول خدا، آيا براي خدا شريک قرار دادي؟
امام صادق (ع) فرمودند: چگونه براي خدا شريک قرار دادم؟
ابوحنيفه گفت: همه نعمتها فقط از خداست، شما دعا کرديد و فرموديد: اين نعمت از تو و پيغمبر تو است.
امام صادق(ع) فرمود: ابوحنيفه، مگر تو قرآن نميخواني؟ تو که ادعا ميکني من مفسّر قرآن هستم، مگر اين آيه را نخواندهاي؟ «وَ ما نَقَموا إلّا أن أغنيهُمُ الله و رَسولُه من فَضلِه» هيچ نقمت، تنگدستي، فقر و مشکلي براي مؤمنين رخ نميدهد،مگر اينکه خدا و رسول خدا، مؤمنين را غني و بي نياز ميکنند. (توبه۷۴)
و همچنين خداوند ميفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ راغِبُونَ» و اگر آنها به آنچه که خدا و رسولش به آنها عطا کرده راضي بودند و ميگفتند: خدا مارا کفايت ميکند، به زودي خدا و رسولش از لطف عام خود به ما عطا خواهند کرد. (توبه۵۹).
بعد حضرت فرمود: خداي منان در اين آيات، بينيازي را به خود و پيغمبرش نسبت دادهاست.
وقتي ابوحنيفه اين دو آيه را شنيد، گفت: «يابن رسول الله، والله کأنّي ما قرأتهُا» به خدا قسم گويي اين آيهرا هنوز نخواندهام!
امام صادق(ع) فرمود: «بَلي قَرَأتها» خواندهاي و زياد هم خوانده اي! ولي تو و اشباح و نظاير تو بيتقوا هستيد! فهميديد ولايت و امامت ما حق است. اما زير بار ولايت و امامت ما نرفتيد. تو و امثال تو کور هستيد.
از اينکه اين نکتهها را بتوانيد از قرآن استنتاج کنيد و بفهميد! خداي منان درباره تو و هممسلکان تو اين آيه مبارکه را نازل کردهاست: «أم عَلي قُلوبٍ أقفالُها» يا بر دلهايشان قفلهاي جهل و نفاق است. (محمد۲۴) و يا ميفرمايد: «کَلّا بَل ران علي قُلوبهم ما کانوا يَکسِبون»، زنگار و گرد و غبار بر چهره قلبشان نشستهاست. دلشان بهخاطر خلاف و گناه، زنگار گرفته است. (کنزالفوائد ص۱۹۶)
مناظره فوق از کتاب، «حکايات و مناظرات»، نقل شده است اين کتاب بيشاز ۵۰ مناظره جذاب بين شيعه و سني بر اساس منابع اهل سنت جمع آوري نموده است.
وصیت خاص امام صادق(ع) تدبیری برای حفظ جان امام هفتم شیعیان امام صادق(ع) برای خنثی کردن توطئه های خلیفه وقت (منصور دوانیقی) در قتل امام هفتم شیعیان امام موسی کاظم(ع) دست به ابتکار جالبی زدند و در وصیت نامه خود تدبیری کردند که به نجات جان امام کاظم(ع) منتهی شد.
«ابوایوب نحوی» که یکی از درباریان منصور حاکم وقت بنی عباس بود، نقل می نماید که نیمه شبی، منصور مرا نزد خود فراخواند. من هم روانه شده و او را دیدم که بر صندلی نشسته و نامه ای را با استفاده از نور شمع می خواند و هنگامی که به او سلام نمودم، در حالی که می گریست!، نامه را به سمت من انداخته و به من گفت که این نامه محمد بن سلیمان (حاکم مدینه) است که خبر وفات جعفر بن محمد (ع) را به من داده است … آیا دیگر، می توان شخصی همانند او را یافت؟! (اما با این وجود و با این که بسیار ابراز ناراحتی می نمود)، به من گفت که جواب نامه حاکم مدینه را این گونه بنگارم:
“اگر او (امام ششم) فرد مشخصی را به عنوان وصی خود قرار داده، او را نزد خویش بخوان و گردنش را بزن!” اما مجددا جواب نامه از طرف حاکم مدینه برگشت که “ایشان پنج نفر را وصی خود قرار داده است که یکی از آنها خود شما، خلیفه عباسی بوده و یکی دیگر هم من هستم! و سه نفر دیگر عبارت اند از: (همسرش)حمیده و (دو فرزندش) عبدالله و موسی!
به گزارش عصر امروز امام صادق(ع) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجرى، در سن ۶۵ سالگى، به وسيله زهرى كه منصور دوانيقى به آن حضرت خورانيد، در مدینه به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقيع، در مدينه منوره، در جوار قبر پدر و جدش و امامحسن مجتبى (ع) به خاک سپرده شد.