شخصی به نام منوچهر آشتیانی، تحت عنوان فیلسوف و جامعهشناس؛ با شماره اسفند ماهنامه ایران فردا گفتوگو کرده و در لابهلای صحبتهای خود مدعی شده است:
به گزارش عصرامروز به نقل از فارس، «شعار نه شرقی، نه غربی کاملاً غلط است و جای آن باید گفته میشد هم شرقی، هم غربی، محدود به حدودها و مشروط به شروطها. شبحی از این ایده را نراقی هم گفته بود نه شرقی، نه غربی، انسانی، انسانی هم یعنی اومانیته و اومانیته یعنی هم شرقی، هم غربی.»
این فرد همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود نیز گفته است:
«این تز من است و همه جا گفتهام که ما از نظام "دسپوتیسم" با اقتصاد نامتولد و ضعیف و فقر گذشته خارج شدیم، از ۲۵۰۰ سال نظام شاهنشاهی خارج شدیم، وارد نظام جمهوری شدیم، ولی نه عقلگرایی، نه تفکر انتقادی و نه اومانیسم و روشنگری، هیچکدام را با خود نیاوردیم. اینها کماکان عقب ماندند و تحقق نیافتهاند...چیزی که قابل تأمل و انتقاد است این است که ما غیر از آن که این سه عامل عقلگرایی، انتقادگرایی و انسانگرایی را با خودمان نیاوردیم، شاعر و واقف هم نیستیم که آنها را با خود نیاوردهایم. تازه تمجید هم میکنیم که نداریم»!
*سبب تأسف است که جریانات، افراد و رسانههایی همچنان در ایران اسلامی زیست میکنند که با نگرشهای مبنایی انقلاب اسلامی دچار تضادهای اعلامی آشکار هستند.
قبل از این فرد که شعار اصولی و عقلایی نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی را زیر ضربه قرار داده است نیز، محمود سریعالقلم مدعی شده بود که مسئلهای به نام «خودکفا شدن»! اساساً بیمعناست.
صادق زیباکلام، دیگر چهره همجریان با افراد مذکور نیز بصورتی علیالاطلاق و علیالدوام شعار مرگ بر آمریکا! را در مجامع مختلف زیر ضربه قرار داده و مدعیست که تمام مشاکل ما منبعث از ضدیت با آمریکاست.
جالبتر آنکه چندی قبل نیز چند چهره وابسته به یک جریان سیاسی خاص در یک میتینگ مدعی شدند که انرژی هستهای نیز برای مردم و نظام اسلامی ایران چیزی جز یک چاه ویل! نیست و تلویحاً از این گفتند که باید آنرا به کناری نهاد.
در اینجا باید اشاره کرد که شعار نه شرقی، نه غربی به معنی کوبش استکبار و زیادهخواهیهای شرق و غرب است نه به معنی عدم استفاده از دستاوردهای علمی و یا فرهنگی شرقیّون و غربیون و ایضاً نه به معنی قهر با شرق و غرب.
همان نکتهای که آشتیانی هم در صحبتهای خود به آن اشاره کرده اما با نوعی نصگرایی و نقل پرستی، مدعی خالی بودن این شعار مبنایی انقلاب اسلامی ما از عقل و محتوای اصولی شده است.
صحبتهای فرد مذکور درباره عقلگرا نبودن نظام ما و کمفهمی ما در این باره نیز صحبتهایی هستند که منطقاً نمیتوان آنها را پذیرفت.
نظام جمهوری اسلامی ایران اگر عقلگرا نبود چرا امروز ۶ کشور بزرگ دنیا در حال مذاکره با او هستند؟!
اگر ما عقلگرا نیستیم پس چرا گفتمان نظام اسلامی ایران در ابعاد مختلف فکری و اعتقادی؛ شرق و غرب عالم را فرا گرفته است و از قلب اروپا تا سوریه و یمن و لبنان و عرق در حال پیروی از گفتمان ما هستند؟!
آیا ثقیل است که بفهمیم ایران اسلامی امروز به یک هژمون بزرگ در دنیا بدل شده است و این امر میسّر نبوده و نمیشود مگر با عقلگرا بودن نظام اسلامی در ساحتهای مختلف؟!
سخت است آیا که بفهمیم عقل گرایی تفکر انقلاب اسلامی بوده است که آنرا تبدیل به نسخه نجاتبخش ملل مختلف کرده است و حتی رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز بیان میکند که فریادهایی را که در میدان التحریر مصر میشنود؛ همان فریادهایی هستند که در انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران شنیده است؟!
در خاتمه باید بیان کرد که فهم این معانی و دیدن این همه پیشرفت نظام اسلامی و مردم ایران از پس سالها تحقیر و استبداد و غربپرستی کار سختی نیست. اما نکته آنجاست که کسی که خود را به خواب زده است را هرگز نمیتوان از خواب بیدار کرد.