توصيه به ديگران
۰
پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۵:۱۶
مسأله مهدى(عج) و غيبت آن حضرت از ديدگاه امام عسكري(ع)
مواضع علمى امام عسكرى(عليه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان مى داد و مؤمنين را به شخصيّت مكتبى و فكرى خود مجهّز مى نمود و از طرفى پايدارى و ايستادگى آنان را در برابر جريانهاى فكرى خطرناك تضمين مى نمود.
مسأله مهدى(عج) و غيبت آن حضرت از ديدگاه امام عسكري(ع)
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز امام حسن عسكرى(ع)، فرزند امام هادى(عليه السلام)، در روز هشتم ربيع الثّانى يا ۲۴ ربيع الاوّل سال ۲۳۲ هجرى قمرى در مدينه به دنيا آمد.

نام مادر گرامى آن حضرت را، سوسن و بعضى «سليل» و «حُدَيْث» نيز گفته اند. ایشان در هشتم ربيع الاوّل سال ۲۶۰ هجرى قمرى با توطئه معتمد خليفه عبّاسى در شهر سامرّا، در ۲۸ سالگى به شهادت رسيد.

آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش در ۲۲ سالگى به مقام امامت رسيد. برنامه و مواضع او به عنوان مرجع فكرى شيعيان قلمداد گرديد و مصالح عقيدتى و اجتماعى آنان را كاملاً مراعات مكرد.

در عصر آن حضرت، دشوارى ها و گرفتارى هايى پيش آمد كه از قدرت عبّاسيان كاست، تا جايى كه موالى و تركان بر حكومت دست يافتند، ولى فشار و شكنجه و آزار نسبت به امام و يارانش تخفيف پيدا نكرد.

متوكّل او را به زندان انداخت، بى آن كه سبب آن كار را بگويد! عبّاسيان تلاش مىكردند كه امام عسكرى(عليه السلام) را در دستگاه حكومت وارد كنند تا پيوسته مراقب او باشند و او را از پايگاه هاى خويش و از ياران و پيروانش دور سازند.

آن حضرت نيز مانند پدر بزرگوارش ناچار شد در سامرّا اقامت كند و زير نظر باشد. مواضع علمى امام عسكرى(عليه السلام) در پاسخ هاى قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حقّ، با روش مناظره و گفتگوهاى موضوعى و مناقشه ها و بحثهاى علمى، روز به روز شخصيّت آن حضرت را بارزتر نشان مى داد و مؤمنين را به شخصيّت مكتبى و فكرى خود مجهّز مى نمود و از طرفى پايدارى و ايستادگى آنان را در برابر جريانهاى فكرى خطرناك تضمين مى نمود.

كِنْدى (ابويوسف يعقوب بن اسحاق) فيلسوف عراقى در زمان امام(عليه السلام)، به زعم خود، پيرامون متناقضات قرآنى به خيال خود، كتابى تدوين كرد، امام عسكرى (عليه السلام)به وسيله بعضى از منسوبانِ به حوزه علمى او، با او تماس گرفت و كوشش او را با شكست رو به رو كرد و كِنْدى را قانع نمود كه در اشتباه بوده است، كِنْدى توبه كرد و اوراق خود را سوزانيد.

امام(عليه السلام) بيانات علمى قابل توجّهى در باب خلق قرآن براى ابوهاشم جعفرى ايراد فرمود و نيز مطالبى ارزشمند درباب تفسير قرآن از او نقل شده است.

براى امام عسكرى(عليه السلام) از مناطق گوناگون اسلامى كه پايگاه هاى مردمى او آنجا بود، به وسيله نمايندگانش كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموالى فراهم مى آمد، و امام با دقّت بسيار و با روش هاى گوناگون مى كوشيد تا آن اموال را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند و پنهانى به مصرف رساند.

دولت عبّاسى در برابر ياران امام(عليه السلام) و در پاگاه هايى كه پشتيبان او بودند، قاطعانه و بى رحمانه ايستادگى مى كرد و براى از ميان برداشتن خطّ مشى و برنامه امام و پراكنده كردن و وادار كردن ياران او كوشش هاى فراوان به عمل آورد.

دوران امامت آن رهبر بزرگ الهى بیش از شش سال به درازا نكشید. آن بزرگوار، همانند پدرانش به همه فضائل و خوبى‏ ها آراسته و از همه بدى‏ ها پیراسته بود. او آن چنان در قله شكوهمند كمال و فضیلت قرار داشت كه نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده ‏اند بلكه دشمنانِ كینه ورز و سرسخت، به مدح و ستایش او پرداخته ‏اند. براى نشان دادن این حقیقت، به چند نمونه اشاره مى‏ شود.

تجلى فضائل

احمدبن عبیدالله بن خاقان- كه پدرش از مُهره‏ هاى مهم دستگاه خلافتِ ستم پیشه بنى عباس و از وزیران آن به شمار مى‏رفت و خود نیز از مخالفان و معاندانِ سرسخت امامان علیهم‏السلام بود و كه در برهه‏اى، از طرف حكومت، مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت ـ مى‏ گوید:

من در سامرا ندیدم و نشناختم مردى را در میان علویان، همانند حسن ‏بن‏على. وى از جهت وقار، عفاف، بزرگوارى و بخشندگى، در میان علویان، فرماندهان ارشد نظامى، وزراء و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر كس سخن مى گفتى، او را مى‏ستود و به نیكى یاد مى‏ كرد.

روزى ابو محمد بر پدرم عبیدالله بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار بزرگى و عزت و جلالت از سیماى او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامى داشت و او را بسیار تكریم كرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانى شدم، از او سبب این بزرگداشت را پرسیدم، و خواستم كه آن شخصیت را به من معرفى كند، پدرم گفت:
«او پیشواى شیعیان و بزرگ خاندان بنى‏ هاشم است. او كسى است كه شایستگى پیشوایى امت را دارد، چون خصلت‏هاى برجسته‏ اى دارد؛ همچون؛ فضیلت، پاكى، وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بى‏ رغبتى به دنیا، عبادت، اخلاق نیكو، صلاح و تقوا.»
آنگاه احمد بن عبیدالله مى‏ افزاید:
ابومحمد ابن الرضا، در نهایت بزرگى و والائى بود.»

اخلاق و تحول آفرینى

حكومت ستمگر بنى عباس، امام عسكرى علیه‏السلام را نزد شخصى به نام: على بن نارمش ـ كه یكى از عناصر جنایتكار و از دشمنان سرسخت آل‏ ابوطالب بود ـ زندانى كرد. سران بنى عباس به او گفتند: ابومحمد ابن‏الرضا را تا توان دارى، آزار و اذیت ده و او را به قتل برسان.
از زندان نمودن حضرت، چند روزى نگذشت، تا این كه دیدند على‏بن نارمش با آن همه دشمنى و عداوت، در برابر امام سر به زیر افكنده و آن چنان جذبه و عظمت و خُلق و خوى حضرت عسكرى در او تأثیر نهاده كه به حضرت نگاه نمى‏كند.
وقتى امام عسكرى علیه‏ السلام از این زندان خلاص شد، على بن نارمش آن چنان دچار تحول روحى و معنوى گردید كه دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در گروه شایستگان زمان قرار گرفت.

ابوهاشم مى‏ گوید: روزى در محضر امام عسكرى علیه ‏السلام بودم، آن حضرت فرمود:
«یكى از درهاى بهشت، «بابُ المعروف» است. از آن در كسى داخل بهشت نمى‏شود مگر این كه در دنیا كارهاى نیك انجام داده و به مردم كمك و خدمت نماید.»

بار دیگر امام حسن عسكرى علیه ‏السلام را نزد صالح بن وصیف زندانى كردند، او نیز شخصى پلید و بى رحم بود. گروهى از جنایت پیشگان بنى عباس نزد صالح بن وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر من چه كار كنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند روز، با شگفتى دیدم آن دو، به نماز، عبادت و روزه روى آورده‏اند، به آنان گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند:
«ما چه گوییم درمورد مردى كه روزها روزه و شب‏ها تا سحر نماز مى‏خواند، كمتر سخن مى‏گوید و به كارهاى غیر ضرورى نمى ‏پردازد! ما هنگامى كه به او مى ‏نگریستیم، بدنمان به لرزه مى‏افت

مسأله مهدى و غيبت آن حضرت

امام عسكرى(ع) به وضوح مى ديد كه اراده خداوند براى ايجاد دولت الهى بر روى زمين، بر اين تعلّق گرفته است كه فرزندش مهدى(عليه السلام)غيبت كند.

سخنان ائمّه پيشين و نصوص فراوان و پياپى، به آمدن مهدى(عليه السلام) بشارت مى داد و در اين موارد، روايات متواتر و صحيح از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در دست است، و مؤلّفان صحاح از اهل سنّت كه معاصران آن حضرت يا پيش از آن بوده اند، روايات مربوط به مهدى موعود(عليه السلام) را نقل كرده اند كه بخارى و مسلم و احمد بن حنبل از آن جمله اند.

امام عسكرى تلاش مى كرد تا مردم را قانع سازد كه زمان غيبت فرا رسيده است و تنفيذ آن در شخص فرزندش امام مهدى(عليه السلام) صورت گرفته است.

اين امر درباره افكار افراد عادى دشوار مى نمود و امام(عليه السلام) به هر ترتيب، فكر غيبت را در اذهان و افكار، رسوخ مى داد و به مردم مى فهماند كه اين حقيقت را بايد بپذيرند و ديگران را به اين انديشه و اعتقاد و متفرّعات آن آگاه سازند.

دوستان و طرفداران امام(عليه السلام) به وسيله مكاتبه و مراسله با او تماس مىگرفتند و درباره مهدى موعود از حضرتش پرسش مى نمودند و جواب لازم و كافى را دريافت مى كردند.

شيعيان وقتى اموالى را از حقوق شرعیات كه بر آنان واجب بود، براى امام عسكرى (عليه السلام) مى بردند ابتدا حضور به «عثمان بن سعيد عمرى» وارد مى شدند و او كه براى سرپوش گذاشتن بر فعّاليّتهاى امام(عليه السلام) و براى مصلحت او، تجارت روغن مى كرد، پول هايى را كه تحويل مى گرفت در خيكهاى روغن مى گذاشت و دور از چشم حاكمان، براى امام مى فرستاد، زيرا اگر بر قضيّه واقف مى شدند همه آن را مصادره مى كردند.

احاديثی گرانقدر از امام عسکری(ع)

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):
۱- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مى رود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.

۲- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

۳- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مى كشانند.

۴- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

۵- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.

۶- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.

۷- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

۸- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.

۹- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.

۱۰- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مى كنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مى شود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مى سازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مى گويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مى سپارم، و سلام بر شما.

۱۱- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.

۱۲- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.

۱۳- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمك كار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

۱۴- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.
کد مطلب : 105590