توصيه به ديگران
۱
سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۴۳
اعضای حلقه کیان از کجا تغذیه می شدند؟
پس از آنکه در اواخر سال ۵۹ حضرت امام طی حکمی آقای سیدمحمد خاتمی را بعنوان نماینده خود در کیهان و سرپرست کیهان منصوب کردند – وی با ترکیب خاص کیهان را تحویل گرفت این ترکیب عبارت بودند از شمس الواعظین – بهروز گرانپایه – رضا تهرانی – مصطفی رخ صفت.
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز؛ پس از انتصاب مهدی نصیری در سال ۶۷ به سرپرستی کیهان (از سوی آقای خاتمی) اعضاء شورای سردبیری نتوانستند با وی کار کنند لذا با نظر آقای خاتمی تیم فوق به کیهان فرهنگی رفتند.

این نشریه پاتوقی برای روشنفکران دینی شد و بمرور اکبر گنجی – محسن آرمین – محمد مجتهد شبستری – محمدتقی فاصل میبدی – مرتضی مردیها در آن قلم زدند. نظریه مناقشه برانگیز عبدالکریم سروش به نام قبض و بسط شریعت در صفحات همان نشریه متولد شد گروه شمس الواعظین دو سال بیشتر در کیهان فرهنگی نتوانست دوام بیاورد و با استعفای آقای خاتمی از نمایندگی امام در کیهان در سال ۶۹ عملاً از این ماهنامه اخراج شدند (دوران سرپرستی و نمایندگی رهبری اصغری) – گروه شمس الواعظین با در اختیار گرفتن ساختمانی در خیابان سمیه «مجله کیان» را راه اندازی کردند.

در این نهاد عملاً یک گروه با محوریت فکری عبدالکریم سروش و محوریت عملیاتی علیرضا علوی تبار، رضا تهرانی، سعید حجاریان در دوران بعد تأثیرات فراوانی در تفکر روشنفکری کشور گذاشتند. ارتباط غیر آشکار حلقه کیان با نهضت آزادی در این مقطع شدت گرفت و مقالات عناصر شناخته شده نهضت آزادی را در کیان چاپ کردند.

«کیان نام مؤسسه دیگری نیز بود که محمدجعفر محجوب از نویسندگان مرتبط با دربار پهلوی و در امریکا در تابعیت نهاد امریکایی سیرا اداره می نمود – مؤسسه سیرا توسط هوشنگ امیراحمدی – ایجاد و با همکاری ریچارد مورفی و گری سیک اداره می شد – لذا تجانس این دو نام و گرایشهای هماهنگ بعدی جای سؤال دارد» کیان با چهره شاخص سروش نحله ای فکری بوجود آورد که مسائلی همچون سکولاریسم – لیبرالیسم دینی یا تعداد قرائت ها از دین – عصری بودن فهم دینی – جدا کردن فهم دینی از دین – شریعت زدایی – حمله به فقه و روحانیت – سرلوحه تفکر آن بود.

کیان یک روند سیاسی بود که با پوشش تئوریک بیان می شد که با تعمیم آموزه های سروش به حوزه سیاست تلاش می کردند باورهای لیبرالیستی را به افکار جوانان بکشند. حضور افراد گروه «بهزاد نبوی» و فعالین حلقه کیان در مرکز مطالعات استراتژیک که در آن زمان موسوی خوئینیها مسئول آن بود فرصت مطالعاتی را برای این جمع بوجود آورد (۷۲-۶۹) این مرکز با مسئولیت خوئینی ها به عناصر حلقه کیان امکان داد تا به بهره گیری از یک کانون حکومتی خود را بدون ترس از تعقیب یا نگرانی مالی دنبال نمایند. افرادی چون عباس عبدی – عمادالدین باقی – محسن سازگارا – سعید حجاریان (معاونت سیاسی) عناصر شاخص این مرکز بودند – گروه کیان از طریق مرکز یادشده بیش از ۵۰۰ نفر از هواداران خود را با بورس دولتی به خارج اعزام کرد.

پروژه توسعه سیاسی را آقای سعيد حجاریان به کمک آقای بهزاد نبوی در سال ۶۹ در مرکز مطالعات شروع کردند و سپس در جریان دوم خرداد آن را پیاد کردند (همان چیزی که هانتینگتون در موج سوم دمکراسی برای براندازی نظامهای توتالیتر پیشنهاد می کرد) ارتباط این طیف با دکتر حسن بشیریه که او در حقیقت طراح اصلی تئوری توسعه سیاسی بود از نکات مهم دیگر این جریان است پس از به قدرت رسیدن این طیف در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ جلسات این عناصر با حضور دکتر بشیریه در معاونت سیاسی وزارت کشور (با مسئولیت مصطفی تاج زاده) ادامه و رسمیت یافت.

بشیریه می گوید «توسعه سیاسی یعنی دموکرازیزاسیون و دموکرازیسیون هم یعنی سکولاریزاسیون» که این همان کاری است که شاگردان وی از ۶۸ تا حالا انجام دادند. حلقه کیان پیوسته بعد از دوم خرداد سال ۷۶ اثرات فکری جدی در سازمان مجاهدین انقلاب – حزب مشارکت – دفتر تحکیم وحدت و بسیاری از روشنفکران مذهبی (مانند کدیور) گذاشت و عملاً این گروهها را که زائیده انقلاب بودند را بسمت گرایشهای سکولار و مخالف حاکمیت دینی سوق داده است. و محور اصلی استحاله فرهنگی و عقیدتی در این طیف از روشنفکران اسلامی و انقلابی بوده است.

همه این ها در دوره سازندگی رخ داد. دورانی که آقای هاشمی در بیانیه انتخاباتی خود گفته است می خواهد کشور با به آن دوران بازگرداند. (اینجا)

"جمهوری که بود، جمهوری که هست، جمهوری که نیست، جمهوری دهم" این عنوان سخنرانی حسن عباسی است که در ایام پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری در اردیبهشت ۸۸ در تالار شریعتی دانشگاه اصفهان انجام شد.

حسن عباسی، در ابتدا به بررسی خط­مشی و رویکرد دولت‌های مختلف پس از انقلاب پرداخت و به سیاست خارجی جمهوری هفتم و هشتم (دوران اصلاحات)، نتیجه آن و بازخورد این عمل کرد در انتخابات جمهوری نهم اشاره کرد.

در ادامه وی با بیان ورود جمهوری نهم به خطوط قرمز غرب در حوزه سیاست خارجی، به بررسی عملکرد جمهوری نهم در حوزه سیاست داخلی نظیر: انرژی هسته‌ای، تکنولوژی فضایی، خصوصی سازی و اصل ۴۴ و… پرداخت.

در انتهای جلسه، عباسی در ادامه پاسخ به سوال امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ایران، به موضوع هولوکاست به عنوان ملاک شناخت آزادی بیان در غرب می‌پردازد و می‌گوید: "مبنای مشروعیت دین، اسلام و ایرانی را انسان امریکایی، اسرائیلی و اروپایی می‌بره زیر سوال، یک بار یکی از مبانی مشروعیت غرب [هولوکاست] را ایران به چالش کشید تا بگه اگر تو وارد خط قرمز من بشی، منم برای اینکه مشروعیت تو را زیر سوال ببرم حرف برای گفتن دارم… “

در ادامه وی به برخی عقب نشینی‌های دوران اصلاحات و موضع گیری‌های زبونانه برخی نویسندگان و روشنفکران و سیاسیون اشاره می‌کند که در این موقع، برخی می‌خواهند که مانند مشائی، نام آنها را ببرد و وی پاسخ می‌گوید: “… میشه مثل پیرمؤذن، فاطمه حقیقت جو، اکبر گنجی، محسن سازگارا… مگر خاک فرهنگی این مملکت را محسن سازگارا به توبره نکشید…. آنهایی که در حلقه کیان، بنیان‌های اسلام و نظام را زیر سوال بردند، امروز کجای آمریکا زندگی می‌کنند؟… یک مشائی را توی دولت احمدی نژاد کردن چماق، که خود ما هم بهش نقد داریم. من لیست ۲۵۰ آدمی‌که از دفتر آقای خاتمی‌حقوق می‌گرفتند که زیرآب اسلام را بزنند منتشر می‌کنم. آقای میر حسین موسوی باید تکلیفش را با جریانی که ۲۵۰ نفرش جاسوسی می‌کنه روشن کنه، والسلام”
مرجع : خبرنامه دانشجویان ایران
کد مطلب : 52703