به گزارش عصر امروز شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب وارد ایران شدند و اشغال نظامی ایران در جنگ جهانی دوم آغاز شد؛ بهانهشان هم اینکه حدود ۱۲۰۰ آلمانی در ایران مشغول کار و تجارت بودند! آن سال ایرانیان تورم مهارگسیخته را تجربه کردند؛ قیمت کالاها بهویژه اقلام خوراکی بالا رفت. تورم سال ۱۳۲۰ به ۵۰ درصد رسید، درحالیکه تورم سال قبلش حدود ۱۴ درصد بود و سال قبلتر ۸ درصد. البته تورم از سال ۱۳۰۸ رو به رشد بود و گرانیها مردم را آزار میداد اما سال رکورد تورم در ایران هنوز از راه نرسیده بود.
۷ برابر شدن قیمتها!
پس از اشغال ایران هر چه گذشت وضعیت بدتر شد. کالاهای خوراکی در سال ۱۳۲۱ با گرانی شدید مواجه شدند و قیمت برخی اقلام در یک ماه ناگهان ۳ تا ۷ برابر میشد. برنج شده بود کیلویی یک تومان و روغن کیلویی ۴ تومان. حقوق و درآمدها چقدر بود؟ بهطور متوسط ماهانه ۳۰ تا ۶۰ تومان. مواد غذایی و از همه مهمتر گندم برای مصرف سربازان اشغالگر خریداری یا توقیف میشد و در این میان مردم گرسنه مانده بودند و تورمی که حیات ایرانیها را تهدید میکرد. ترس از بروز قحطی هم بود؛ بهویژه برای آنان که قحطی بزرگ در جنگ جهانی اول را دیده بودند.
بلوای نان به خاطر دالان پارسی!
اعتراضها به کمبود نان گاهی به تظاهرات دستهجمعی میکشید و درنهایت کار بهجایی رسید که ۱۷ آذر سال ۱۳۲۱ گروهی از مردم خشمگین به مجلس شورای ملی هجوم بردند و با برخی نمایندگان درگیر شدند. در همان اعتراضها خانه قوامالسلطنه، نخستوزیر وقت نیز تخریب شد. این اعتراضها که در تاریخ ایران به «بلوای نان» معروف شده است ۳ روز طول کشید و تیراندازی مأموران به سمت معترضان درمجموع ۲۰ کشته و ۷۰۰ زخمی بر جا گذاشت. ایران که تا پیش از جنگ در تولید موادغذایی خودکفا و صادرکننده برخی غلات محسوب میشد دچار قحطی شد؛ مشکل چاپ بیرویه پول، نبود امکانات حملونقل و کمبود کلی غله در کشور بود. همه اینها در شرایطی بود که ایران فقط تحت اشغال بود؛ درواقع دولت ایران در جنگ جهانی دوم از همان ابتدا اعلام بیطرفی کرده بود و اصلاً درگیر جنگ با کشوری نبود. ولی ۳۰ کشور درگیر جنگ بودند و ایران در این میانه شده بود «دالان پارسی»؛ مسیری برای رساندن نیرو و تجهیزات به نیروهای شوروی برای نبرد با آلمان نازی. تورم در این سال به ۹۶ درصد رسید.
هر قرص نان، یک دلار!
سال ۱۳۲۲ وضعیت بحرانی شد و تورم رکوردی تاریخی زد. ایران تحت اشغال به آلمان اعلانجنگ داد؛ اقدامی صوری و صرفاً برای همراهی نمادین با متفقین. ارتش ایران همان اولین روزهای اشغال ازهمپاشیده بود و فقط تلاش میکرد سربازانش را در این قحطی عمومی زنده نگه دارد. بهای هر قرص نان به یک دلار رسید؛ ۲ تومان. نان کیفیت هم نداشت؛ جو و ارزن به نان گندم میافزودند و گاهی خاکاره و بدتر از آن خاک رس! در شهرهای دور و نزدیک ایران هزاران نفر از گرسنگی مردند و از وبا و تیفوس و آنفلوآنزا و حصبه و بیماریهایی که از ضعف بهداشت همهگیر شد یا سربازان بیگانه آورده بودند. وضعیت بهگونهای بود که سربازان ایرانی در سربازخانهها به دلیل نداشتن صابون و مواد شوینده و نبود امکانات برای تهیه آب گرم کافی چند ماه یکبار هم نمیتوانستند حمام بروند و شپش و تیفوس گرفته بودند. در تهران قیمت حمام شده بود حداقل یک تومان؛ پولی که خیلیها نداشتند و گرانی استحمام صدای نمایندگان مجلس را هم درآورده بود.
رکورد ۱۱۰ درصدی
دارو کم بود و بیماری بدنهای گرسنه و ضعیف را تاراج میکرد. تیفوس در شهرهای ایران و حتی در پایتخت هرروز قربانی میگرفت. بااینحال نان همچنان معضل اصلی بود و شدت قحطی مایه نگرانی؛ از همه بیشتر برای مردم عادی و فقرا. بخشی از گندم تهران از خوزستان تأمین میشد ولی آن سال گندم خوزستان را انگلیسیها خورده بودند. کمبود غذا، ناامنی و کمبود امکانات حملونقل و توزیع خوراکیها تورم را در این سال به ۱۱۰ درصد رساند؛ بیشترین مقدار در تاریخ معاصر ایران. حتی در سالهای جنگ تحمیلی نیز که ایران مستقیم درگیر نبرد بود و با تحریمهای اقتصادی پیدرپی نیز مواجه میشد میزان تورم بین ۷ تا ۲۹ درصد ثبت شده است. از سالهای تلخ اشغال ایران نرخ تورمش در یادها نماند؛ گرسنگی بود و قحطی و بیماری و مرگ و فلاکت و تحقیر.