توصيه به ديگران
۰
جمعه ۲ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۰۴:۴۵
هر چند نام نیک فراوان شنیده ایم // نامی به باشکوهی زینب ندیده ایم
قضا به کرب و بلا چون کشید زینب را // قَدَر به قیمت هستی خرید زینب را // نگو چرا ز حسینش جدا نمیگردید // خدا برای حسین آفرید زینب را...
هر چند نام نیک فراوان شنیده ایم // نامی به باشکوهی زینب ندیده ایم
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز 15 ماه رجب مصادف است با رحلت حضرت زينب (سلام الله علیها). بانویی که بعد از واقعه كربلا و رنج و شام و محنت ايام، چندان بگريست كه قدش خميده و گيسوانش سفيد گرديد؛ دائم الحزن بزيست تا رخت به ديگر سراى كشيد.

اگر چه در سال 61 هجری و بعد از عاشورا ماجراى كربلا به ظاهر پايان پذيرفت، ولى غمهاى زينب (سلام الله علیها) فراموش شدنى نبود. هر لحظه او كربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج بود. هر لحظه ی او، در شهر مدينه يادآور حديث كساء اهل بيت و دوران هجرت زينب و حسين، علیهما السلام بود و از سخت ترين دوران عمر بی بی تا زمان رحلت بود و در واقع داستان حضرت "زینب (سلام الله علیها)" از ظهر عاشورا آغاز می‌شود!

قضا به کرب و بلا چون کشید زینب را
قَدَر به قیمت هستی خرید زینب را
 
نگو چرا ز حسینش جدا نمیگردید
خدا برای حسین آفرید زینب را...


#حضرت_زینب_شهادت  
 
دریای دردهای دلش بی کرانه بود
از کودکی به تیر مصیبت نشانه بود
 
از لحظه ای که چشم به چشم حسین دوخت
زینب حدیث زندگی اش عاشقانه بود
 
هر جا حسین رفت چنان سایه بی قرار 
منزل به منزل از پی مولا روانه بود
 
انسان ولی فرشته تر از هر فرشته ای
دلخسته از جفای زمین و زمانه بود
 
آوار شد حماسه ی او بر سر یزید
هر چند کوه غصه و داغش به شانه بود
 
در خطبه اش حقیقت اسلام جلوه کرد
ویران گر بنای فریب و فسانه بود
 
آن روز در هیاهوی بازار شام شوم
در ازدحام مطرب و چنگ و چغانه بود
 
از مادر شهیده ی خود ارث برده بود
جسمش کبود از اثر تازیانه بود
 
شعر " کمیل" قابل خاتون صبر نیست 
تنها برای عرض ارادت بهانه بود
 
#کمیل_کاشانی



#حضرت_زینب_شهادت 
 
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می آمد صدای ناله های پنج تن از من
 
از آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو جدا کردند تن از من
 
میان معرکه هم زخم هم جان باختن از تو
میان خیمه ها هم سوختن هم ساختن از من
 
تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من
گلوی زیر خنجر از تو دست و پا زدن از من
 
دلم خوش بود با پیراهنت آن هم به غارت رفت
پس از تو رخت بر بسته است شوق زیستن از من
 
غریبم آنچنان در سرزمین مادری بی تو
که می پرسد نشانی های زینب را وطن از من
 
(ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق)
کسی نشنید جز توصیف زیبایی سخن از من
 
از آن بتخانه ها چیزی نماند آنجا که بر می خاست
طنین تیشهء پیغمبران بت شکن از من
 
منم حسن ختام باشکوه داستان تو
پس از این اسوه می سازند اساطیر کهن  از من
 
#حمیدرضا_برقعی


#حضرت_زینب_مدح
 
هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست
جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست
 
در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است
فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست
 
تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي
مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست
 
مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين
---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست
 
كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد
آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست
 
ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست
باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست
 
از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست 
"أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست
 
فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت
يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست
 
خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد
سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست
 
بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد
بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست
 
پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است
شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست
 
#محمد_قاسمی


السلام علیکِ یا زینب کبری سلام الله علیها
 
با زبانی پُر گلایه مقتلم تحریر شد
 
آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد
 
تو غریب کربلا و من غریب شهر شام
 
ماجرای غربتم مثل تو عالم گیر شد
 
من نگفتم بی تو میمیرم بیا حالا ببین
 
تازه خواب کودکی هایم دگر تعبیر شد
 
پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟
 
ای دل آرامم کجایی خواهر تو پیر شد
 
در میان این لباس کهنه روی سینه ام
 
ماجرای رفتن تو مثل یک تصویر شد
 
من خودم دیدم که زیر دست و پا افتاده ای
 
مثل آیینه تنت پاشیده و تکثیر شد
 
بین گودال آمدم هرچه صدا کردم حسین
 
دشمن کف زد صدای ناله بی تاثیر شد

پیکر تو زیر نعل تازه وا میشد زهم
 
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
 
آنکه بُرد عمامه تو معجر از رویم کشید
 
هر دو گیسوها اسیرِ پنجة تقدیر شد
 
تا نیفتی از سرِ نیزه به زیر دست وپا
 
خواستم دامن بگیرم زیرِ نیزه دیر شد
 
گوبه سردارِ سپاهت رفتی وبارفتنت
 
خواهر گیسو سپیدت هرکجا تحقیر شد
 
 #قاسم_نعمتی


#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها 
#وفات 
#مربع_ترکیب 
 
نخ روی نخ آمد که حیا داشته باشد
باتیرگی اش نورخدا داشته باشد
معجر شدو میخواست بها داشته باشد
تابرسر خورشید نما داشته باشد
 
آمد بشود سایه روی سر زینب
میخواست که نامش بشود معجر زینب
 
با نور نماز شب او نور گرفته
تا ستر شده رتبه مستور گرفته
درخلوت بی بی شرف طور گرفته
به به به چنین قرب که اینجور گرفته
 
از عطر نفس های علی تافته باشد
این تافته باید که جدا بافته باشد
 
هرچند حجاب است به سنگر زده کارش
تا حشر وقارست بدهکار وقارش
تقوا و حیا ریخته در تاربه تارش
از طایفه ی چادر زهراست تبارش
 
یک پارچه اما زره محکم پیکار
نه اینکه زره،معجره اعظم پیکار
 
الحق و الانصاف مهیای خطر شد
در بحبوحه ی فاجعه مردانه سپر شد
هرچند که خاکی شد و راهی سفر شد
در کوفه و درشام چو شمشیر دوسر شد
 
هرگز که به کوهی گذر کاه نیفتاد
یکبار به سویش نظر ماه نیفتاد
 
سوگند به این کوه گسستی نرسیده
به سوره توحید شکستی نرسیده
سوگند به او پنجه و دستی نرسیده
یا چشم بد مردم پستی نرسیده
 
باید که خلایق ز رخش دور بمانند
هرجاکه گذر کرد همه کور بمانند
 
هرچند که عمریست شده همدم زینب
دارد به دلش داغ ز قد خم زینب
گریان شده و سوخته پای غم زینب
انگار که او نیست دگر محرم زینب
 
امروز بنا کرده که آرام بماند
وقتش شده تا بی بی ما روضه بخواند
 
یکسال فراغت صد و ده سال گذشته
از زینب تو گفتن از حال گذشته
سخت است بگویم به چه منوال گذشته
با یاد تو و روضه ی گودال گذشته
 
من صابره ام باز ولی تاب ندارم
باور بکن از روز دهم خواب ندارم
 
رفتی و کسی خنده به این دیده ی تر کرد
امنیت این قافله احساس خطر کرد
کفر آمد و در شام به توحید نظر کرد
آیات حجاب از سر بازار گذرکرد
 
تا قرعه بی کس شدن افتاد به زینب
شهر پدری خوب محل داد به زینب
 
درشام چه داغی بروی قلب حیا خورد
اسلام معاویه به اسلام خدا خورد
سنگینی چشم همه بدجور به ما خورد
زینب وسط شهر کشیده دوسه جا خورد
 
من بت شکنی کردم و جایش دهنم سوخت
از ضربه ی شلاق تمام بدنم سوخت
 
حالا شده ام خیره به این در تو بیایی
خوبست که این لحظه ی آخر تو بیایی
خواهر شده ام تا که برادر تو بیایی
ای بی سر من کاش که با سر توبیایی
 
این پیرهن توست که برسینه فشردم
یک آب خنک بعد تو ولله نخوردم
 
#سید_پوریا_هاشمی
کد مطلب : 254944