توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۲
"مرگ هنرمندان" محلی برای موج سواریهای سیاسی – اجتماعی "سلبریتی ها"
اقشار امروز هنرمندان ما که در میان مردم سلبریتی نیز شهرت یافته اند نشان می دهند که سیاست و ادعای مردمی بودن در میانشان تا زمانی است که بتوانند خود را در پشت دوربین های سینما و تلویریون حاضر و ناظر ببینند و ثانیا اینکه همیشه با جریان پیروز نرد دوستی و محبت ببازند و هر گاه احساس کنند که بویی از پیروزی نمی آید و شاید جایگاهشان دچار خدشه گردد بسرعت خود در لباس یک منتقد چنان داد سخن از عدالت و مردمداری می زنند که گویی نه کسی آمده و نه کسی رفته است
"مرگ هنرمندان" محلی برای موج سواریهای سیاسی – اجتماعی "سلبریتی ها"
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز این روزها فضای اجتماع و سیاست مزین به حضور هنروان یا به عبارت روزمره "سلبریتی هاست " و بنظر می رسد هر چه بیشتر به انتخابات نزدیکتر شویم  این حضور پررنگ تر خواهد شد.

بنا بر این گزارش یکی مراسم افطاری حسن روحانی به افتخار آنان که با اما و اگرهای زیادی هم مواجه شد و دیگری مرگ ناصر ملک مطیعی که بدنبالش برخی ها فراخوان بازگشت به فاسد ترین عناصر فرهنگی – سینمایی طاغوت از خارج را داده اند لذا بی مناسبت ندیدم که از این رهگذر مطالبی را بعرض خواننده گرامی برسانم.

چند روز قبل همه شنیدیم که یکی از هنروران عصر ظاغوت روی در نقاب خاک کشید و به جمع اسطوره های آن دوران پیوست. او "ناصر ملک مطیعی " بود. داش مشتی با چاشنی های سکس و شراب و مسجد و میخانه. کاری به فیلم های بجا مانده از آن دوران وی نیز نداریم که چگونه در کافه ها و کاباره ها عرق می نوشید و با زنان آنچنانی می رقصید و با لباس نوستالوژیک آن عصر پایی هم در آب توبه دادن به رقاصه های معروف آن دوران در مراکز مذهبی و به زعم خودشان پاک و مطهر کردن آنان برای زندگی زناشویی با وی داشت / کاری هم نداریم که  "فرمون" ناموسش را در دست آن خواهر زاده فاسد خود (فراری از کشور هم اکنون) قرار داده و پس از تجاوز به نامزدش او را به عقد خود در آورد و او هم در نهایت با مرگ خواهر زاده زانوی غم را در بغل گرفت / کاری نداریم که در " دوران پاشنه طلایی " خود  با رقاصه مشهور عصر پهلوی دوم در بیابانها و خیابانها چه نردهای عشقی با او می باخت " و در آخر هم به وصالش می رسید/ و اصولا کاری به دیگر فیلم های او نداریم که در مرامش "مسجد و میخانه، فاحشه و پاکدامن، و..." یکی بود  هم آن را داشت وهم این را، لاتی جوانمرد که همه نمادهای دنیا و آخرت را با هم در اختیار داشت. وقص علی هذا.

سخن این نوشتار ما با برخی کسان است:

1- هنروران بعد از انقلاب چه نسبتی با این طبقه بجا مانده دارند. رابطه فرهنگی و اشتراکات و افتراقات این قبیل افراد با هنرمندان امروز در کجاست؟ در حالی که سن برخی از انان یا قد نمی دهد یا اینکه در آن زمان نوباوه ایی بیش نبوده اند. سوگمندانه این امر نشان از یک چیز دارد و آن اینکه سهل انگاری متولیان فرهنگی کشور باعث شد تا فرهنگ سینمای طاغوت به الگوی هنرمندان عصر انقلاب بدل گردد.

2- رفتار برخی هنروران عصر انقلاب در مراسم این فرد چنان باعث تعجب شد که حتی شاید خانواده وی نیز مانده بودند که چه کنند خانم مهنار افشار چنان آن  پیره زن هنرور عصر پهلوی را در آغوش گرفته و داد سخن و گریه می داد که انگار این فرد اصولا نسبتی با عوامل دولت احمدی نژاد ندارد.

3- اقشار امروز هنرمندان ما که در میان مردم سلبریتی نیز شهرت یافته اند نشان می دهند که سیاست و ادعای مردمی بودن در میانشان تا زمانی است که بتوانند خود را در پشت دوربین های سینما و تلویریون حاضر و ناظر ببینند و ثانیا اینکه همیشه با جریان پیروز نرد دوستی و محبت ببازند و هر گاه احساس کنند که بویی از پیروزی نمی آید و شاید جایگاهشان دچار خدشه گردد بسرعت خود در لباس یک منتقد چنان داد سخن از عدالت و مردمداری می زنند که گویی نه کسی آمده و نه کسی رفته است در اثبات این ادعا جریان "افطاری نهاد ریاست جمهوری به هنرمندان "در چند روز گذشته و عدم استقبال ایشان از این امر بهترین گواه است تا آنجا که سخنگوی دولت با گلایه از این امر بیان داشت که مگر بین امسال و سال گذشته چه تفاوتی رخ داده است که این قشر چنین رفتارهایی را از خود بروز می دهند – شما بخوانید مگر خانم ها و آقایان سلبریتی بین امسال و پنج سال گذشته چه تفاوتی رخ داده است که روی از دولتی ها برگردانیده اید- در جایی که آپارتمان و پول و سفرهای بدون هزینه و... را به عناوین مختلف دریافت کرده اند و حالا نمک خورده را نمکدان می شکنند تا دوره ایی و نفر و جمعی دیگر!

4- جریان امروز سلبریتی های سینمایی و تلویزیونی که با تهدید به رفتن از ایران و یا امید دادن به در باغ سبز دولت اعتدال در میتینگ های سیاسی اعتدالیون داد و فریاد می کردند امروز برای عده ایی ساده انگار در عین ناامیدی از این قشر مصداق آن داستانی شده است که: شاهی در یک شب زمستانی به یکی از نگهبانانش گفت سردت نیست؟ نگهبان گفت: به سرما عادت دارم. شاه گفت: فرمان می دهم برایت لباس گرم بیاورند، ولی شاه فراموش کرد. فردا صبح جنازه نگهبان را دیدند که قبل از مرگ، روی دیوار خطاب به شاه، نوشته بود به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا ویران کرد... اینان امروز به آرامی خود را از پاسداران قدرت اجرایی در پاستور کنار می کشند و وعده لباس گرم به ملت میدهند اما افسوس که این لباس و آن گرما فقط برای تن خودشان تهیه شده است که در آن مانند جلسات روشنفکری داد مظلومیت "ناصر ملک مطیعی" را بدهند و نامه های فدایت شوم به فاسدترین عناصر فرهنگی طاغوت – شما بخوانید بهروز وثوقی – بدهند که کجایی بیا که جان ها در فراغت سوخت. الیناسیونی بیگانه با فرهنگ مردان و زنان مومن و فداکار ایران و ایرانی.

5- رفتار جالب برخی از این هنرمندان که در زمان اوج این هنرمند یا در "سلب پدرانشان" بودند و یا نونهالانی که پدران و مادرانشان اجازه رفتن و دیدن فیلم های فارسی آن دوران را هم نمی دادند شنیدنی و خواندنی بود تو گویی که با وی سالها مراوده و دوستی نزدیک داشته اند به برخی از کلمات این قشر در فراق مرحوم ملک مطیعی توجه کنید: مرگ شمارو چجوری باور کنم؟! / ناصرخان پاشو شعر بخون / خاطره تعریف کن / به روحت قسم می خورم تا اوضاع همینه پاموتو رسانه ی میلی نزارم/ با رفتنِ شما برای منم تموم شد/ مردانه ترین مرد تاریخ سینمای ایران / دلشکسته رفتی فرمون خان / این همه سال ممنوعیت ذره اى از محبت و ارادت ما به شما کم نکرد / هنرمند در غربت بهروز وثوقی و... // برخی ها می گویند پا به تلویزیون نگذارم اما نمی دانند وی سینمایی بود نه تلویزیونی / برخی ها که سالهاست دوران بازیگری کوتاهشان هم تمام شده می گویند پا به تلویزوین نمی گذارند / می گویند ناصر خان شعر بخوان این هم از عجایب اشتباهات فرازمینی بودن سواد ایشان است و....

در مجموع بنظر می رسد این صنف! برای ادامه حیات خود هر از چند گاهی با موج های رسانه ایی خود را موج سواری قهار نشان خواهد داد و از این رهگذر مواضعی را خواهد گرفت که باید متولیان سینمایی کشور نسبت به آن مواضع درستی را اتخاذ کنند البته دولت روحانی نشان داده است که برای جذب آرای خاکستری جامعه ابایی از استفاده از این صنف ندارد و خود بخوبی می داند که در بزنگاه انتخابات ها خصوصا انتخابات سال 98 مجلس یازدهم یک رای هم می تواند ترکیب مجلس را به له و یا علیه جناح رقیب تغییر دهد.

امروز دولت اعتدال در مرداب وعده های نافرجام برجامی خود احساس ناخوشایندی دارد در نتیجه شاید نا امیدی از مردم در اعتماد دوباره به نمایندگان حامی دولت باعث شود که هنروران یا همان "سلبریتی ها" هر چه بیشتر میدان دار تراوشات سیاسی مشاوران و معاوانان و دولتمردان در استمرار حضورشان در بدنه قدرت اجرایی باشند.باید نشست و رصد کرد و دید که پوپولیسم عوامانه  با هدایت سیاستمداران حرف اول را خواهد زد یا پوپولیسم هنروران.

رضا احمد زاده
کد مطلب : 237564