۱
توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۳۷
اشک تمساح نخبه کُشان!
سبقت گرفتن «زنده کُشانِ مرده پرست»در تسلیت گفتن برای فوت وی، یاد آور خاطرات تلخی از جنایت فراموش نشدنی جماعتی است که حالا علاوه بر وصف فوق باید آنها را «مُرده خور» هم بدانیم.
اشک تمساح نخبه کُشان!
Share/Save/Bookmark
به گزارش عصر امروز، حسین شمسیان در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

 
مریم میرزا خانی در گذشت.

 
 علت فوت این «نخبه علمی»و نابغه ریاضی ،سرطان پیشرفته و غیر قابل کنترل اعلام شده.

سبقت گرفتن «زنده کُشانِ مرده پرست»در تسلیت گفتن برای فوت وی، یاد آور خاطرات تلخی از جنایت فراموش نشدنی جماعتی است که حالا علاوه بر وصف فوق باید آنها را «مُرده خور» هم بدانیم.

 
ویژگی مریم میرزا خانی «نخبگی» بود و غم و اندوه ،بخاطر مرگ ناگهانی و ظاهرا غیر منتظره او بود.

 
اما الان  اگر مریم میرزا خانی خود کشی کرده بود،چه حسی داشتید!؟

می دانید که «بیماری غیر قابل کنترل» با «خود کشی» خیلی فرق دارد.

 
چهار سال پیش در همین مملکت خودمان و به دست همین جماعت به ظاهر سوگوار برای مریم،بیش از سه هزار نفر از نخبگان کشور از هستی ساقط شدند !

 
بورسیه ها به آب و آتش زدند تا حق خودشان را احیا کنند،شکایت کردند،التماس کردند ،هر راه ممکن را رفتند ... اما کسی کاری نکرد!

 
دولت حاضر شد وزیرش را از دست بدهد ،اما این بچه های با سواد را تنها و تنها به جرم اینکه در دولت قبل بورس گرفته بودند،به دانشگاه راه ندهد!

 
مرگ تدریجی سه هزار نفر را ندیدید،اما در سوگ مریم میرزا خانی،مسابقه پیام تسلیت می دهید!؟

 
از آزاد اندیشی و با سوادی  رئیس جمهور (با آن پایان نامه جالب و تاریخی) و انتشار عکس آن مرحوم توسط وی ذوق می کنید و دلتان غنج می رود!؟ولی از آنها که نابود شدند چیزی به یاد نمی آورید!؟

 
دانش و نخبگی سطوح مختلفی دارد و لزوما همه آنها که از حقشان محروم شدند،مثل میرزا خانی نبودند،اما در بین آنها صدها نفر از برجسته ترین های مملکت در رشته های مختلف بودند که جمع زیادی از آنها در اثر آن رفتار غیر انسانی،برای همیشه از ایران رفتند.

و البته تعدادی هم نا امید و مستاصل ازهمه چیز،خود کشی کردند...!

 
اشک تمساح شما برای علم و دانش،باور کردنی نیست،کار شما نخبه کشی و فراری دادن نخبه هاست،از این نمایش سیاه دست بردارید.
کد مطلب : 209600
۱۳۹۶-۰۴-۲۵ ۱۶:۲۶:۱۱
مثلا باید دیگر برایش چه می کردیم؟
بهترین مدارس بهترین معلمان بیشترین امکانات و مرتب جایزه و تقدیر و پول
و همه چیز. وضعیت افسانه ای و رویایی و بشدت تبعض آمیز برای یک دانش
آموز ایرانی که نبوغش را شکوفا کند. خانواده خودش هم متومل بود و هیچ کم
و کسری نداشت.
تازه رشته اش ریاضی بود و اصلا نیازی به آزمایشگاه و امکانات پیشرفته
نداشت که بگوییم ناگزیر جلای وطن کرد. منتهی رفت نه برای آنکه تحصیل کند
و برگردد و خدمت کند بلکه برای آنکه حتی ژنهای هوشمندش را هم تقدیم
آمریکا کند. خودش حتی نمی خواسته در ایران دفن شود. حالا برای چه برای
چنین کسی که نان و نک ایران را خورد و نمکدان شکست و هیچ نقطه اثری برای
مملکتش نداشت باید دل بسوزانید؟

قهرمان واقعی امثال جمرانها و شهریاریها و سمیعی ها هستند. یا نوابغ هم
ددو.ره همین خانم که الان برگشته اند دارند خاکی و بی ادعا خدمت می کنند.
امثال کسری علیشاهی ها و آرش رستگکارها و علی رجایی ها و مهدی فولادگرها
و خیلی های دیگر.
اما آنها الگو نخواهند شد. چون به هویت خود تف نکردند. امثال سلحشور هم
هرگز جایزه جهانی نمی گیرند. این اصغرفرهادی ها هستند که بت می شوند.
بتها را هم کسانی می تراشند که قصد فروش آنها را دارند.