توصيه به ديگران
۱
شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۳۵
خداحافظ ای کوچه ‏های غریب کاظمین
اى باب گشوده خدا بر حوائج مردمان و اى رشته پيوند زمين و آسمان، نامت كليد گشايش گره‏هاى فرو بسته و يادت، مايه آرامش دل‏هاى شكسته است. نامت، نردبان صعود دعاهاى مرفوع و يادت پلكان نزول اجابت منصوب است
خداحافظ ای کوچه ‏های غریب کاظمین
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز شهادت جانسوز هفتمین اختر تابان سپهر امامت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) تسلیت باد ،تقویم روی سیاه ‏ترین برگه‏ های خود ورق می‏ خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می‏ گردد، به شبی که غم، به شب‏ نشینی کوچه‏ های تاریک کاظمین آمده است، شب خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‏ها فرو می‏ چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏ ها و کوه‏ ها پنهان کرده است، گویی این که در خیابان‏ ها مرگ پاشیده باشند مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه ‏السلام می ‏شود .

اى باب گشوده خدا بر حوائج مردمان و اى رشته پيوند زمين و آسمان، نامت كليد گشايش گره‏هاى فرو بسته و يادت، مايه آرامش دل‏هاى شكسته است. نامت، نردبان صعود دعاهاى مرفوع و يادت پلكان نزول اجابت منصوب است... تو را با زبان نياز مى ‏خوانيم با دلى پر سوز گداز به امداد اين دست هاى خسته، اى گرداب خشم و غضب را «كاظم» اى طوفان هاى اندوه را «صابر» اى بر هدايت خلق خدا «امين» سلام بر تو اى صاحب «احسان عام» و «گذشت خاص» سلام بر تو اى زندانى بزرگ بصره و بغداد... سلام بر تو كه شب‏هاى سياه را به چراغ ذكر و دعا به سپيده سحرى پيوند مى‏ زدى، سلام بر تو و بر گام‏هاى مجروح بسته به رنجيرت.

قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم(علیه السلام) به قدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) به امامت او گرویدند ،در زمان حیات امام صادق(علیه السلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد، اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق(علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می‌دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است .

پس از شهادت حضرت صادق (علیه السلام) بزرگ‌ترین فرزند ایشان عبدالله که بعضی او را عبدالله افطح می‌دانند و مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در "ارشاد" متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگ‌ترین برادر از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.

برادر دیگر امام موسی کاظم (علیه السلام) اسحاق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می‌کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (علیه السلام) به قدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (علیه السلام) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) را از امام صادق (علیه السلام) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

شخصیت اخلاقی

آن حضرت در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می‌فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می‌گشت و به مستمندان کمک می‌کرد. صرار (کیسه‌ها) موسی بن جعفر علیه السلام در مدینه معروف بود؛ و اگر به کسی صره ای می‌رسید بی نیاز می‌گشت معذلک در اطاقی که نماز می‌گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.

برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام علیه السلام

مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه‌اش بازگرداند. گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند. این روایت نشان می‌دهد که امام کاظم (علیه السلام) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی‌دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده است به قدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می‌دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و دستور به حبس او فرمان داده است.

زندان نمودن امام و چگونگی شهادت

درباره حبس امام موسی (علیه السلام) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می‌کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود «امین» را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (علیه السلام) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می‌داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.

گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود؛ و اگر ناچار می‌خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می‌دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) گفت یا رسول الله از تو پوزش می‌خواهم که می‌خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می‌خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند و تاریخ وفات آن حضرت را بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ ق در ۵۵ سالگی گفته‌اند .
 
منابع:
- انوار البهیه محدث قمی ، عیون اخبار الرضا ، ج 1 ، کمال الدین ، ج 1 
- اثباة الهداة شرح حال امام کاظم ( علیه السلام )
- انوار البهیه ، محدث قمی ، 
 
رحیم رضاخانی 
کد مطلب : 197802