۱
توصيه به ديگران
۰
دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۱
تخریب اصلاح‌طلبانه؛ آیا انقلاب اسلامی ایران، پیروزی استراتژیک اتحاد شوروی بود؟
این نوع دفاع قانون از شهدای مدافع حرم ، از نوع همان شعارهای «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» است که فتنه گران سبز در سال ۸۸، کسانی که اصولا صدر تا ذیل انقلاب و نظام اسلامی را قبول نداشتند، سر می دادند.
تخریب اصلاح‌طلبانه؛ آیا انقلاب اسلامی ایران، پیروزی استراتژیک اتحاد شوروی بود؟
Share/Save/Bookmark
عصر امروز - روزنامه قانون در شماره روز ۲۱ مرداد، یک تیتر اصلی با عنوان «پشت صحنه یک شهادت» داشت که در متنی جهت‌دار، کلیت موضوع حضور جمهوری اسلامی در سوریه را زیر سوال برد و تقصیر شهادت «محسن حججی» و شهیدان دیگر را به گردن «حماقت های» بعضی جریان ها و "اشتباهات محاسباتی برخی سیاستمداران" انداخت. این مقاله که خط به خط آن می‌تواند مورد بررسی تحلیلی-انتقادی قرار گیرد، تنها دستپخت این روزنامه بدسابقه در این روز نبود.

 
در سه تیتر اصلی پایگاه خبری قانون، که پیش از این در کاریکاتوری موهن، منتقدان دولت را در حال جلسه در کاسه سرویس بهداشتی تصویر کرده بود و پیش تر از آن در انتشار خبر سردار حسین همدانی در سوریه از واژه «کشته شدن» استفاده کرده بود، تیتری با این عنوان به شدت مشکوک و تخریبی قرار داشت: «انقلاب ایران؛ پیروزی استراتژیک شوروی+متن کامل سند»

 

تیتر این گزارش که به بهانه انتشار متن اسناد سیا منتشر شده، به طور نه چندان غیرمستقیم و تقریبا به صراحت قصد القاء این مطلب وجود دارد که انقلاب اسلامی ایران یک پروژه مورد حمایت شوروی در تقابل با آمریکا بوده است.

 
از سوی دیگر، وقتی به متن گزارش اصلی و توهین آمیز این روزنامه با عنوان "پشت صحنه یک شهادت" برگردیم، می‌بینیم که در کل آن مقاله در انتقاد از عامل اصلی اسیر شدن شهید بزرگوار محسن حججی، یعنی ارتش آمریکا که مواضع نیروهای مقاومت را بمباران کرد، هیچ عبارتی دیده نمی‌شود. در عوض در متن مقاله در سویه ای کاملا مغرضانه از روسیه با تعبیر «روسیه گردن کلفت» یاد می شود که صرفا به دنبال منافع خود است و تلویحا چنین مدعی می‌شود که روسیه در این قضیه به ما خیانت کرده است.

 
    به تعبیر دیگر، در متن مقاله، آن چنان که باور قلبی اصلاح‌طلبان است، هیچ ایرادی به آمریکا وارد نمی‌شود که از هزاران کیلومتر دورتر به بهانه مبارزه تروریزم به سوریه آمده و اصلی ترین نیروی ضدتروریزم حاضر در سوریه یعنی محور مقاومت را بمباران می کند، لیکن به سپاه پاسداران ایران و روسیه که به دعوت و خواست دولت قانونی سوریه در این کشور حضور دارند، انتقاد وارد می شود. بگذریم از این که در همین متن، از موضعی همدلانه، تحلیلی از روزنامه شرق ذکر می گردد که در آن حمله موشکی افتخارآمیز سپاه به دیرالزور هم جزو موارد تنش آفرینی ذکر شده است!

 

    علی ایّ حال، وقتی این دو مطلب بی‌ربط ولی در باطن با ربط را کنار تحرکات پایگاه های ضدانقلاب در خارج از کشور قرار می دهیم، یک خط فکری-تبلیغی به هم پیوسته را می بینیم که قصد دارد تقابل امروز ما با آمریکا و اتحاد کنونی ما را با روسیه، در مسایل منطقه ای، با ماهیت مارکسیستی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ پیوند دهد.

 

برای نمونه، در چند ماه گذشته، کانال ضد انقلاب «آمدنیوز»، بنر تبلیغاتی کتاب سرتاسر مهمل و بی سندی به نام «رفیق آیت الله»، از فردی به نام عباس فخرآور بر تارک کانال خویش قرار داده و در چند نوبت هم این کتاب را به قلم خود فخرآور معرفی کرده بود. در لابه‌لای ادعاهای این کتاب، یکی از مقامات عالیه نظام، یک مامور قدیمی کا گ ب شوروی معرفی می شود! ظاهرا فخرآور به دلیل پیوندهایی که با سرویس های جاسوسی ایالات متحده و اسراییل دارد، چند وقتی است که در اداره آمدنیوز به روح الله زم هم کمک می کند.

 
امیر عباس «ننگ»آور

حال به این بخش از گزارش قانون با تیتر«انقلاب ایران؛ پیروزی استراتژیک شوروی» دقت کنید:
 
    " مسکو و پیروزی روحانیون تندرو در ایران ۱۹۸۲-۱۹۸۱

 
    در اواخر سال ۱۹۸۱ تعدادی از روحانیون که شوروی علنا آن ها را تحسین کرده بود در تهران به قدرت رسیدند (رئیس جمهور خامنه ای، نخست وزیر موسوی و رئیس مجلس هاشمی رفسنجانی). این روحانیون تندرو جایگزین سکولارهایی (همچون رئیس جمهور بنی صدر و وزیر امور خارجه قطب زاده) شدند که به شدت ضد شوروی بودند و در تحلیل های مطبوعاتی شوروی از آن ها انتقاد شده بود."

 
این ها را در کنار خط تبلیغی مستمری که معلم فکری روزنامه نگاران اصلاح طلب، یعنی «صادق زیباکلام»، در دو سه سال اخیر دنبال می کند، قرار دهید که در دو سه سال اخیر ، تقریبا در هر سالروز یوم الله ۱۳ آبان، در هر کجا که برای مناظره حاضر می شود، همان را تکرار و تببین می کند: " انقلاب ایران از ابتدا آمریکا ستیز نبود، بلکه تحت سیطره سنگین مارکسیسم، آمریکاستیزی وارد ادبیات انقلابی ما شد."

 
" مطبوعات سال ۵۸ و مواضع حزب جمهوری و آنچه که خطیب نماز جمعه آن دوران بیان می‌کرد، مشخص می‌کند که جریانات رادیکال اسلام گرا تحت تاثیر جریانات مارکسیستی قرار گرفتند. شاید عده‌ای بگویند که دشمنی با آمریکا باعث استقلال ما می‌شود پس اگر اینگونه باشد تنها سه کشور کره شمالی، ایران و کوبا مستقل هستند."(مناظره با حسن قدیری ابیانه سال ۹۲)

 
" اگر به قبل از سال ۵۸ برگردیم تقریباً یک دهه نظریات مارکسیستی تاثیری بر مبارزات انقلابی گذاشته بود. وقتی انقلاب شد ادبیات مارکسیستی، شعار مارکسیستی و نگاه مارکسیستی وجه قالب را در میان مبارزین داشت، بخشی از این شعارها با تفکرات توحیدی انقلاب نمی گنجید، اما بخش دیگری مثل این که جهان تشکیل شده از کشورهای عقب مانده و امپریالیستی است،  مغایرتی با تفکرات اسلامی نداشت."(مناظره با سلیمی نمین، ۹۲)

 

"شما بایستی به فضای سال های منتهی به انقلاب در دهه ۵۰ برگردید. در آن عصر و فضا تفکر انقلابی و رادیکال غالب در ایران اعتقادات و تفکرات رایج مارکسیستی بود. حتی جریان های رادیکال اسلام گرا هم که اسلام گرا بودند مقادیر زیادی از تفکرات و اعتقاداتی که در میان گروه های مارکسیتی جریان داشت را وام گرفته بودند."(مناظره با علی خضریان، ۹۳)

 
" جامعه ما در سال ۵۸ از نظر ادبیات و فرهنگی سیاسی به شدت تحت تأثیر ادبیات مارکسیست‌ها بود. این تأثیرپذیری را در آثار مرحوم شریعتی، نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و یا سایر گروه‌های انقلابی می‌بینیم. شما می‌توانید به اولین اعلامیه دانشجویان خط امام (ره) مراجعه کنید و این ادبیات را ببینید."(مناظره با رسایی، ۹۴)

 

به هر حال، به نظر می رسد که رسانه های اصلاح طلب در پناه حمایت های دولتی، در مواجهه با اصل انقلاب و ارزش زدایی از مبانی انقلاب، نوعی فراغ بال احساس می کنند که یک روزنامه، با سابقه چند نوبت توقیف به خاطر این گونه توهین ها، در یک روز دو تیتر و دو مطلب خاص درباره ارزش های بنیادین انقلاب منتشر می کند.

 
این در حالی است که اخیرا، متنی از دیگر معلم فکری طیف روزنامه نگاران و سیاستمداران اصلاح طب، یعنی «محمود سریع القلم»، با عنوان «آیا سیاست خارجی ما موفق است؟» در وبسایت او منتشر شده (و توسط روزنامه های زنجیره ای این جریان هم بازتاب زیادی پیدا کرده) که در آن توصیه می کند برای  داشتن سیاست خارجی موفق ایران باید از "کانون مدارهای حساسیت آمریکا خارج شود". و کیست که نداند یکی از همین مدارهای اصلی حساسیت آمریکا، بحث حضور ایران در سوریه به طور خاص، و وجود واقعیتی به نام «محور مقاومت» به طور عام است. از دل همین طرز فکر، طرح های تسلیم طلبانه ای با عناوین «برجام منطقه ای» یا «برجام ۱و ۲ و۳» بیرون می آید. این همان طرز فکری است که حضور نظامی نامشروع و غاصبانه ایالات متحده را در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش توجیه می کند، اما وقتی پای شهادت مدافعان حرم می رسد، شهادت آن ها را(با عذرخواهی از محضر مدافعان حرم و خانواده های مکرّم آن ها) به «حماقت ها»، «سوء محاسبه ها» و امثال این ها در جبهه انقلاب نسبت می دهد.


محمود سریع القلم، از معلمان فکری روزنامه های زنجیره ای
 
اما این که روزنامه مذکور، این مقطع را برای عقده گشایی با خط «مقاومت» و «جمهوری اسلامی»، به طور همزمان، انتخاب کرده، نشان از نوعی رفتار مشکوک است.

 
در فضایی احساسی و عاطفی که تقریبا همه اقشار جامعه، با عقاید و افکار کاملا متفاوت، مبهوت و متاثر از صلابت و اراده پولادین نگاه شهید بزرگوار «محسن حججی» در آستانه سلاخی شدن به دست داعش هستند، ناگهان روزنامه ای بدسابقه، در قالب دلسوزی برای «جوانان این مرز و بوم»، کل فلسفه دفاع از حرم را زیرکانه زیر سوال می برد. بی شک این ابراز همدردی یا احترام به شهیدان مدافع حرم در ابتدای آن مطلب کذایی هم، چیزی از سنخ «قرآن سر نیزه» است که در لوای آن ریشه شهادت و شهادت طلبی را به طور خزنده بزنند.

 
این نوع دفاع از شهدای مدافع حرم، از نوع همان شعارهای «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» است که فتنه گران سبز در سال ۸۸، کسانی که اصولا صدر تا ذیل انقلاب و نظام اسلامی را قبول نداشتند، سر می دادند. همان کسانی که در باطن نه امام شهیدان را قبول دارند و نه «بسیجیان» امام شهداء را، لیکن منافقانه و در لوای دلسوزی برای خون جوانان وطن، توجیه گر حمله ناجوانمردانه جنگنده های آمریکایی به نیروهای حشدالشعبی عراق و مقاومت سوریه می‌شوند. دریغ از آن که یکی از این هایی که چنین نگران ریختن خون جوانان وطن در سوریه شده اند، یک بار در روزنامه ها و وبلاگ ها و کانال هایشان، مطلبی در تجلیل و ستایش از آن بیش از هزار شهیدی که پیش از محسن حججی در سوریه داده ایم، بنویسند.

 
شیفتگان نولیبرالیزم جهانی و استحاله در نظام سلطه، آن اندازه جاهل و کم سوادند که حتی به الزامات ژئو-استراتژیکی که حضور ما را در سوریه، برای حفظ امنیت ملی ما به یک ضرورت تبدیل می کند و با مفهومی ابتدایی به اسم «عمق استراتژیک» هم آشنا نیستند.

 
در تحلیل مثلا فنی که مطلب روزنامه قانون درباره شهادت محسن حججی منتشر کرد، کل ماجرا از زاویه دید آمریکایی ها و منافع آمریکایی ها روایت شده، چنان که گویی یک تحلیل گر آمریکایی در حال شرح صحنه نبرد جاری در شرق سوریه است. وگرنه، اگر یک قلم ایرانی، با اولویت دادن به منافع ملی ایران، قصد دادن تحلیل فنی را از اوضاع نبرد در شرق سوریه داشت، این نکته بدیهی را می دانست که در صورت عدم الحاق نیروهای حشد در سمت عراقی مرز، با نیروهای مقاومت در سمت سوری آن، و عدم تشکیل کریدور تهران-بغداد-دمشق-بیروت، عملا دستاورد حقیقی ۶ سال حضور ما در سوریه محقق نخواهد شد، و ایجاد و تثبیت این کریدور، یک قدرت ژئوپلتیک چشمگیر به ما می دهد و وزن جمهوری اسلامی را در معادلات منطقه ای مضاعف می کند.

 
آمریکایی ها و شرکای عربی - عبری آن هم به خوبی از این مساله آگاهند و از همین رو عملا وارد جنگ شده اند و نیروهای حشد و مقاومت را با توپخانه و جنگنده مورد حمله قرار می دهند. خون شهید بی سر، محسن حججی و همرزمان او که با علم و آگاهی کامل از نقشه آمریکا، پای در منطقه خطر گذاشته اند، در کنار همه مسایل اعتقادی، درخت قدرت منطقه ای ایران اسلامی را آبیاری می کند. این امری است که نظام سلطه از آن هراس دارد و چون در عرصه میدانی، تاکنون نتوانسته جلوی ایجاد و تثبیت کریدور حیاتی فوق الذکر را بگیرد، روی القائات مسموم داخلی قلم های فریفته و شیفته غرب در داخل کشور حساب ویژه ای باز کرده است.
کد مطلب : 213280
۱۳۹۶-۰۵-۲۳ ۱۹:۳۱:۰۵
نکته جالب اینکه در همان قیام 15 خرداد بود که رادیو مسکو آن را شورش ارتجاع علیه اصلاحات انقلابی شاه نامید و برای سرکوب آن جشن گرفت! و بامزه تر اینکه بعد از لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی به ترکیه شوروی کوچکترین استفاده ای از این فرصت نکرد! و از همه بامزه تر اینکه امام خمینی بعدا به کشوری تحت نفوذ شدید شوروی یعنی عراق تبعید شد که ارتش بعثی و مارکسیست داشت و بعدا به طور کامل به دست حزب بعث افتاد! و از آن جالبتر جنگ سرد رسمی بین ایران و شوروی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل اعتراضات شدید ایران به شوروی به خاطر حمله به افغانستان و حمایت ایران از چریکهای مجاهدین ضد شوروی در آن کشور بود تا جایی که گر چه جنگ بین ایران شوروی رخ نداد اما در عوض شوروی با تامین بی سابقه عراق با انواغ تانکها و میگها میزان علاقه خود به رهبران ایران را ثابت کرد! علاقه ای که مخصوصا بعد از اعلام گسنرده اعضای حزب توده در ایران به اوج خود رسید!! تا جایی که مطبوعات غربی به صراحت از جنگ ایران و عراق به عنوان تنها مساله مشترک و مورد اتفاق نظر بین شوروی و آمریکا یاد می کردند! حالا خودتان بگویید چقدر باید این حضرات اصلاح طلب پست باشند که تاریخ را صد و هشتاد درجه وارونه کنند؟