توصيه به ديگران
۰
شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۴۲
آری تمامِ عشق تمام محمد است // باور کنیم سکه بنامِ محمد است
تو آمدی و هیبتِ کسری شکسته شد // تو آمدی طلسمِ // یهودا شکسته شد // تا رونق رواق کلیسا شکسته شد // تو آمدی و لات و هُبل تا شکسته شد
آری تمامِ عشق تمام محمد است // باور کنیم سکه بنامِ محمد است
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال عام الفیل (570 میلادی) در صبح جمعه روز هفدهم ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود.

اشعار زیر به مناسبت میلاد فرخنده نبی مکرم اسلام اکرم صلی الله علیه و آله و امام جعفر صادق علیه السلام تقدیم شما خوبان می گردد.

#ولادت_رسول_اکرم 
 
پیچید تا که نسخه‌ی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبه‌ی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق
 
آری تمامِ عشق تمام محمد است
"باور کنیم سکه بنامِ محمد است"
 
با اولین ظهور ،ظهورِ خدایی‌اش
ای دل رسید نوبتِ کشور گشایی‌اش
جایی که هست چشمِ خدا هم هوایی‌اش 
با آمنه چه می‌کند این دلربایی‌اش
 
سوگند بر علی که قرینِ محمد است
عالم تمام  مستّ طنینِ محمد است
 
لبخند زد که هستیِ دنیا طلوع کند
لبخند زد ستاره شعرا طلوع کند
لبخند زد بهشت همینجا طلوع کند
لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند
 
از بس که گفت اُمِ‌ابیهاست فاطمه است
گفتیم آمنه خودِ زهراست- فاطمه است
 
ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است
ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است
ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است
معراج بی نظیر که تعبیر تو علی است
 
نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست
احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست
 
تو آمدی و هیبتِ کسری شکسته شد
تو آمدی طلسمِ یهودا شکسته شد
تا رونق رواق کلیسا شکسته شد
تو آمدی و لات و هُبل تا شکسته شد
 
تو آمدی که رحمت یکسر بیاوری
در امتدادّ خویش دو حیدر بیاوری
 
تکثیر شد جمال یکی تا چهارده
حیران این یکیم ، که یک یا چهارده؟
یعنی که جلوه کرد خدا تا چهاره
باید شمرد جمع شما را چهارده
 
فرمود این چهارده از نور احمد است
اول محمد است و سر آخر محمد است
 
دلداده‌ایم گرچه به ختم نبوتش
ما شیعه‌ایم شیعه‌ی ختم ولایتش
تا زنده‌ایم زنده‌ی انفاس عترتش
شُکرِ خدا شبیه خودش از عنایتش 
 
ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است
ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است
 
آنکه قعود آنکه قیامش حسین بود
از ابتدای بحث ، کلامش حسین بود
در انتهای درس ، سلامش حسین بود
حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود
 
با چشم‌های خون شده  بارش چقدر کرد
تا کربلا رویم   سفارش چقدر کرد
 
🔸شاعر: #حسن_لطفی


#ولادت_پیامبر_و_امام_صادق 
 
سحرِ مكه صفایِ دگری پيدا كرد
ناله سوخته دلها ،اثری پيدا كرد
 
كعبه می خواست كه دل را زِ بُتان پاک كند
ديد فرزند خليل و جگری پيدا كرد
 
به تمنای لبانِ پسر اسماعيل
زمزم از شوق عجب چشمِ تری پيدا كرد
 
نور توحيد پس از غيبت طولانی خويش
در حرم فرصت هر جلوه گری پيدا كرد
 
ساليانی خبر از حضرت جِبْريل نبود
مصطفی آمد و او بال و پری پيدا كرد
 
از قدوم پسر آمنه و عبدالله
اُمّتِ پاک سرشتان پدری پيدا كرد
 
خاتم از راه رسيد و شجر هر چه رُسُل 
تازه بر، بار نشست و ثمری پيدا كرد
 
ما هدايت شده نور رسولُ اللهيم
ريزه خوار كرم زاده عبداللهيم
 
بی وجود تو بشر بی سر و سامان می شد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان می شد
 
بی وجود تو كجا در همة امت ها
نام اين قوم مُزَيّن به مسلمان می شد
 
تا كه از قوم دگر حرف ميان می آيد
تكيه بازوی تو شانه سلمان می شد
 
تو دعا كردی و ما شيعه مولا گشتيم
از همان روز، دلت گرم به ايران می شد
 
رخصتی می دهی ای سرورِ زيبا رويان
گويم از چه رخ تو قاتل هر جان می شد
 
با تبسم به لب غنچة تو گل می كرد
گيسوی حور، به يكباره پريشان می شد
 
علت اين بود كه در روی مليحانه تو
قدری دندان ثنايات نمايان می شد
 
ذكر تسبيح تو آهنگ بيان ملک است
شكل تركيب رخ تو نمک اندر نمک است
 
بی دم قُدسی تو مُرده ای احيا نشود
پسر مريم قِدّيسه مسيحا نشود
 
پشت موسی به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بی اذن شما وارد دريا نشود
 
گر زليخا رخ زيبای تو بيند در خواب
پای دلداگی يوسفی رسوا نشود
 
همه از رحمت تو حرف ميان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود
 
غضبت رمز اَشداءْ علی الكُفّار است
لشگر كفر حريف تو به هَيْجا نشود
 
با دعای تو علی صاحب تيغ دو سر است
بی رضايت گره از ابروی او وا نشود
 
جز به پيش غضبِ چشم تو در وقت نبرد
كمر تيغ علمدار احدتا نشود
 
تو ز نور احدی ، اشرف مخلوقاتی
پدر فاطمه ای تاج سرِ ساداتی
 
تو كريمی و كريمان همه از نسل  تواند
سائلان؛ بين گُذر يارِ بِلا فصلِ تواند
 
هر كه ابتر به تو گفته رَحِمَشْ ناپاک است
همة خلق خدا ريزه خور نسل تواند
 
آن كسانی كه ندارند به دل حُبِّ علی
در عمل امت ملعون شده و رَذْلِ  تواند
 
زدن فاطمه بر اهل يقين ثابت كرد
اين اراذل پِيِ آتش زدن اصل تواند
 
چون تَمَسُّک به علی شرطِ شفاعت باشد
شيعيان در صف محشر همگی وصلِ تواند
 
چه كسی گفته اباالفضل ز اولاد تو نيست
ثُلْثِ سادات ز اولاد اباالفضلِ تواند
 
بعدِ محسن كه دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهرای تو عبّاس شده
 
مكتب قدسی تو نور حقايق دارد
چارده مصحف تا بنده و ناطق دارد
 
دشمن كور دِلِ تو ز كجا می دانست
راه پابنده تو حضرت صادق دارد
 
ظاهراً خاکِ حريمش شده با خاكک يكی
باطناً او حرمی در دلِ عاشق دارد
 
روزی بندگی ما همه دستِ آقاست
در عمل او صفت كامل رازق دارد
 
سالها می گذرد سرخی خاک يثرب
اثر خون تن زخمِ شقايق دارد
 
گر كه گوش دل ما باز شود اين ايام
صحبت از توطئة چند منافق دارد
 
زود شهر نبی از مادر ما خسته شده
باورم نيست كه دستان علی بسته شده
 
قاسم نعمتی

#ولادت_پیامبر_و_امام_صادق 
 
لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
 
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
 
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود
 
برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود
 
تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود
 
تو را در کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
 
تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
 
تورا به سمت زمین با نسیم آوردند
توآمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
 
نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که قّبه خضرا به گنبدت گفتند
 
تمام آل عبا«کُلنا محمّد» بود
توعین نوری و در رفت و آمدت گفتند
 
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تورا محمّد و آل محمّدت گفتند
 
شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
 
برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
 
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت
 
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
 
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت
 
توآمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت
 
یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی
 
مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است
 
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است
 
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است
 
همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است
 
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
 
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
 
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
 
تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها
 
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
 
بگو: مدینه علمی، علی درآن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها
 
بریز شیره پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها
 
زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین اکبر شد
 
هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تورا بس است همینکه بتول، دختر توست
 
به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه والامقام همسر توست
 
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست
 
به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست
 
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست
 
تو با علی جریان ساز شیعه اید ، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست
 
همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست
 
علی اکبر لطیفیان


#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
 
عید شد ساقی بیاور باده ی وصل نگار
تا که هوش از سر رود دل گردد از آن بی قرار
 
باده امشب بی حد است و ساقی امشب بی درنگ
هرکه را بینم ز جامش گشته امشب باده خوار
 
باده ی وحدت ز جام احمد محمود آر
تا که در جان و دلم حق گردد امشب آشکار
 
هر طرف دارم نظر نور جمال سرمدیست
نور آید سوی دل از هر طرف خورشیدوار
 
این طرف آمد نگار و آن طرف آمد نگار
از یمین احمد بیامد جعفر آمد از یسار
 
هر دو شاه ملک هستی پادشاه لامکان
جلوه ی حق وجه تام حضرت پروردگار
 
این یکی ساقی بزم شرع پاک جعفری 
آن یکی سلطان دین کز او شده دین برقرار
 
صاحب خلق عظیم و صاحب شان رفیع
احمد محمود ابوالقاسم خداوند وقار
 
جعفر صادق امام الحق ولی ابن ولی
آن که دین احمدی از او چنین شد استوار
 
مولد مسعود شاهان جهان است و خوشم
کوری چشم حسودان شیعه ام با افتخار
 
شرع من از حضرت جعفر ،طریقم از علی
دین من از حضرت احمد شه ذوالاقتدار
 
ساقیا ده باده بر مقداد تا از نشئه اش
پا ز سر نشناسد و گردد چو زلفت بی قرار
 
🔸شاعر: #مقداد_اصفهانی
کد مطلب : 246969