به گزارش عصر امروز، رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد امسال در مراسم سالگرد ارتحال امام(ره) در بیانات خود به دهه شصت و اقدامات تروریستی گسترده در کشور اشاره کردند و فرمودند: «دهه شصت یک دهه مظلوم و در عین حال بسیار مهم و سرنوشتساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که متأسفانه ناشناخته مانده و اخیراً هم بوسیله برخی بلندگوها و صاحبان آنها مورد تهاجم قرار گرفته است.
دهه 60 دهه آزمونهای بزرگ و دهه خشنترین اقدامات تروریستی در کشور بود. تروریستهای مورد حمایت قدرتها، در دهه شصت، هزاران نفر از آحاد مردم و مسئولان را به شهادت رساندند که در میان آنها از کاسب معمولی تا جوان و فعال سیاسی و شخصیتهای بزرگ دیده میشوند.
ایشان دهه 60 را دهه هشت سال جنگ تحمیلی و دهه سختترین تحریمها خواندند و تأکید کردند: «البته دهه 60، دهه افتخارات بزرگ و دهه مبارزه با تجزیهطلبی است که ملت ایران به ویژه جوانان با ایستادگی محکم خود در این دهه، توانستند بر همه توطئهها و دشمنیها پیروز شوند».
ایشان، اهل فکر را به تأمل در حقایق و واقعیتهای دهه 60 فراخواندند و گفتند: «مراقب باشیم تا در دهه 60، جای شهید و جلاد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل اینکه تروریستها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد»
در میان جملات حکیمانه ایشان آنچه قابل توجه و تأمل است جمله «مواظب باشیم جای شهید و جلاد عوض نشود» بود که البته برخی از رسانهها و محافل سیاسی به این موضوع اشاراتی کردند ولی به گفته رهبری آنقدر دهه 60 مظلوم و مغفول مانده که دشمن از این فرصت خصوصا در زمان انتخابات ریاست جمهوری استفاده کرد و تابلوی حمایت از منافقین را بالا گرفت و پیاده نظام دشمن هم حمایت از این دشمن منحوس را در فضای مجازی و شبکههای خود فریاد زد.
بازخوانی پرونده سنگین و پر از گناه منافقین کار یک روز و دو روز نیست بلکه نیازمند برگزاری کرسیها، همایشها و برگزاری محافل سیاسی بسیاری است و موازات آن باید تمام رسانههای دلسوز و انقلابی از هر فرصتی استفاده کرده و به تحلیل وقایع دهه 60 و اقدامات تروریستها و نیز مهمتر از آن تحلیل عبارت حکیمانه امام خامنهای(مدظلهالعالی) که «جای شهید با جلاد عوض نشود» بپردازند.
پنجم مرداد ماه مصادف با عملیات غرورآفرین مرصاد زمان مناسبی برای بازخوانی جنایتهای تروریستها و بررسی مبارزه رو در روی رزمندگان اسلام با منافقین در مرزهای غرب کشور از زبان فرمانده گردان 152 حضرت ابوالفضل لشکر 32 انصارالحسین (ع)، جانباز حاج میرزا سلگی است، کسی که با گوشت و پوست خود تمام لحظات هشت سال دفاع مقدس را لمس کرده و تمام وقایع عملیات مرصاد در از نزدیک دیده است، او کسی است که حتی بعد از پاکسازی منافقین تا مرزهای غرب برای سرکشی و اطمینان خاطر میماند. سرداری که با وجود قطع هر دو پا به سختی در صحنه حضور داشته و با فرمان آتش به اختیار خود تا ساعتها مانع پیشروی منافقین به سمت کرمانشاه میشود، کسی که کتاب «آب هرگز نمیمیرد» در وصف رشادتهای این فرمانده شجاع نوشته شده و رهبر انقلاب در صفحه نخست کتاب در قالب تقریظ درباره ایشان و فرهنگ شهادت و جهاد نوشتند.
حاج میرزا سلگی در زمان عملیات مرصاد مسوول ستاد مشترک سپاه انصارالحسین(ع) همدان بود و سکان فرماندهی عملیات مرصاد را تا رسیدن نیروهای کمکی در روز اول هجوم منافقین در تنگه مرصاد برعهده گرفت.
مردی که با حضور خود در دفتر خبرگزاری فارس موجب خیر و برکت خواهد بود. مردی که در نگاه اول شاید از دو پا مجروح است اما راستقامت و محکم قدم برمیدارد، مرد بزرگی که آنقدر شیرین و گویا و گاهی بغض در گلو از دوستان شهیدش یاد میکند، طوری حرف میزد که میتوانستی عملیات را مجسم کنی، باید مرحبا گفت بر حافظه این فرمانده شجاع که بسیار دقیق و شفاف به بازخوانی خاطرات مرصاد پرداخت.
فارس: کلیاتی از عملیات مرصاد و نقش سپاه همدان را تشریح بفرمایید.
حاج میرزا سلگی: بازخوانی این عملیات و نقش مهم و کلیدی سپاه و بچههای همدان و شهدایی که در آن سه روز دادیم بسیار مورد غفلت واقع شده و حقایق آنطور که باید بیان نشده است. نقش سپاه همدان در لحظه ابتدایی هجوم و حمله منافقین را باید از فرماندهان و بچههای حاضر در عملیات شنید و مستند ساخت نه اینکه براساس یکسری مطالب قلم زد و مستند ساخت.
حتی در مستندات مرصاد اشاره بسیار کوتاه چند دقیقهای به بچههای همدان میشود و هر کس به نوبه خود میخواهد عملیات را مصادره کند اما در اصل صاحب اصلی مرصاد خداوند است همانطور که میفرماید: « اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ».
مرصاد یک عملیات ساعةالخلقه و فوری ـ فوتی بود و مانند عملیاتهای دیگر نبود که از قبل برنامه خاص و مدونی داشته باشیم و تقسیم مأموریت بین یگانها صورت گرفته باشد. این عملیات اختتامیه جنگ بود و از طرف منافقین و به دستور رجوی با نام «فروغ جاویدان» رخ داد، آنها به طور ناگهانی از مرزهای غربی کشور وارد خاک وطن شدند و فکر میکردند که ایران به خاطر ضعف نیروهای نظامی، خستگی مردم به خاطر هشت سال جنگ و اینکه قطعنامه را پذیرفته است، اگر وارد کشور شود موفق خواهد شد.
ما چهار یگان بودیم که در پادگان شهید شهبازی چارزبر مشغول آماده شدن برای حضور در جبهههای جنوب به خاطر حمله دیوانهوار صدام در لحظات پایانی بودیم که مطلع شدیم دشمن از غرب وارد خاک ایران شده و از کرند و اسلامآباد هم عبور کرده است، بنابراین شهید هادی فضلی از بچههای اطلاعات را فرستادیم تا خبر دقیق بیاورد که ایشان در این راه مجروح شدند.
من آن زمان رئیس ستاد مشترک لشکر بودم و چون فرمانده در جنوب بود بنده فرماندهی عملیات را بر عهده گرفتم؛ بچههای گردانهای 151،154 و 155 را در تنگه حسنآباد و تنگه مرصاد مستقر کردیم، اولین شهدایمان هم در تنگه حسنآباد بود حتی برای مقابله از بچههای آشپزخانه خواستم یک دستشان ملاقه و دست دیگرشان اسلحه باشد.
منافقین زمانبندی کرده بودند که بعد از هفت هشت ساعت به همدان برسند؛ اگر مجاهدتهای بچههای دارالمجاهدین و دارالمومنین در ساعات اولیه نبود این اتفاق میافتاد، ما با خاکریز و کمین در تنگه راه آنها را سد کردیم. آن شب اول خیلی سخت و فشرده گذشت و من در آن شب به تمام واقع معنی آیه « اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» را فهمیدم.
حتی صبح فردا با دوربین دیدم که منافقین دو طرف جاده به سمت کرمانشاه را بسته و ادوات و تجهیزات زیادی دارند و میخواستند تنگه را ببندد. حال چرا مرز غرب کشور از سمت جوانرود و دشت عباس خالی بود و چطور منافقین از چارزبر که 150 کیلومتر با مرز فاصله دارد اینقدر راحت عبور کردند که حتی من بعد از پاکسازی فورا پشت سر آنها رفتم و در این مسیر هیچ آثار درگیری نبود و آنها راحت توانسته بودند به سمت جلو پیشروی کنند را باید بررسی کرد و باید واقعیتها تحلیل شود.
برخی برای عملیات مرصاد تنها از نام شهید صیاد شیرازی استفاده میکنند این شهید بزرگوار که من با ایشان همسفره و همسنگر بودم در لحظه شروع عملیات حضور نداشتند و فردای عملیات از ایلام با هلیکوپتر به ما پیوستند و به اشتباه میگویند از کرمانشاه آمده بود که درست نیست.
ایشان از ما اطلاعات خواستند که ما هم شرحی از این مقابله اولیه دادیم و حتی در خاطرات ایشان این عبارات به هر دلیلی حذف شده که نوشته بودند «عدهای چون ملائکه در پشت خاکریزیها جلوی منافقین ایستاده بودند و آنها جز بچههای همدان نبودند»، ایشان بعد به کرمانشاه رفتند و هوانیروز کرمانشاه را برای حمله هوایی آماده کردند. منافقین آمادگی حمله هوایی نداشتند و ما با بیسیمهای خود روی موج آنها رفته بودیم و حرفها را شنود میکردیم، آنها به پاسداران فحش و ناسزا میدادند و ما هم میگفتیم منتظر شما هستیم که پوست کله شما را بکنیم.
روز دوم شهید سردار همدانی به منطقه آمد و خیال ما کمی راحت شد هرچند ایشان فرمانده این عملیات نبودند اما از هیچ کاری دریغ نکرده و کارها را سر و سامان دادند و این باعث تقویت روحیه بچهها شد. در این عملیات همدان 120 شهید و فرماندهان بزرگی را چون شهیدان مبارکی، ملکی و... را از دست داد. سه روز جنگ تن به تن و طاقتفرسا داشتیم که بعد از سه روز دشمن با تلفات بسیار عقبنشینی کرد و از کوه و بیراهه فرار کرد.
در عملیات مرصاد سپاه انصارالحسین(ع) همدان بسیار زحمت کشید اما هرگز به خوبی در طول این سالها حق مطلب ادا نشد و حقیقت آنطور که باید بیان نشد، معتقدم همدان مظلوم واقع شده است.
از نظر من بازگو کردن این خاطرات توسط بازماندگان جنگ بسیار سخت بوده و برای عدهای طوری تلقی میشود که ما برای مطرح شدن این کار را میکنیم اما خدا شاهد است که اینگونه نیست و اگر رهبر انقلاب بر بازخوانی جنگ تأکید نداشتند کسی راضی به این کار نمیشد ولی امر، امر ولایت فقیه است و باید بر روی چشم گذاشت.
البته در این بازگو کردن نباید فراموش کرد که بازگویی باید براساس حقیقت و واقعیت همراه با سند، مدرک و براساس شواهد باشد تا بتواند اثرگذاری خود را بر روی مخاطب بگذارد که اگر خلاف این باشد باید در روز قیامت جوابگوی شهدا باشیم.
فارس: چرا صدام به رجوی اعتماد کرد و اجازه داد که از غرب به ایران حمله کند؟
صدام بعد از قطعنامه و اواخر جنگ دیوانه شده بود و زور آخر را برای گرفتن خاک ایران خصوصا خوزستان میزد که این آرزو را به گور برد. بعثیها مثل اوایل جنگ خیلی پیشروی کردند و اگر اوایل جنگ گیلان غرب را نگرفتند آخر جنگ گرفتند حال چرا و چگونه گیلان غرب را گرفتند که این هم باید بررسی شود.
کفار امت واحد هستند و صدام به رجوی به خاطر اینکه میدانست آنها بیعرضه و ضعیف در اداره کشور خواهند بود و اگر رجوی زمانی بتواند ایران را بگیرد میتواند سهمخواهی کند، با او دست دوستی و همکاری داد اگر هم نشد که چیزی را از دست نداده و نیروهای منافقین تلف می شدند.
فارس: وضعیت منافقین در عملیات چگونه بود؟
خداوند در قرآن فرموده دشمنان شما را از احمقان قرار دادیم، رجوی احمق بود و صدام هم احمق، آمریکا که حامی آن دو بود هم احمق بود و هست. این گروه منافقین آموزشدیده بودند و حتی عدهای از آنها از اروپا فراخوانده شده بودند خصوصا آلمان و با تجهیزات کامل وارد ایران شدند.
ببینید منافقین دشمنان قسمخورده ما هستند که بعد از انقلاب در دهه 60 خیانتها و ضربههایی به این نظام زدند که هرگز صدها جلد کتاب هم نمیتواند حق مطلب و مظلومیت ایران و شهدای ترور را ادا کند.
شخصیتهای بزرگی چون بهشتی، مطهری، رجایی، نمایندگان ولی فقیه و... شهید شدند که هر کدام امتی بودند و سرمایهای برای نظام و ولایت فقیه. دشمن خوب دانسته بود که باید دست روی چه کسانی بگذارد.
عملا مرصاد اولین رویارویی مستقیم بین جبهه کفر و اسلام بود و 120 تیپ سبک از طرف عراق آمده بودند و میخواستند حکومت اسلامی را ساقط کنند اما دست خداوند بالای همه دستهاست و قدرت معنوی این مردم و وجود ولی فقیه همه نقشههای شوم آنها را درهم کوبید و آنها روز به روز ذلیلتر میشوند.
منافقین برای تصرف خاک ایران تنها روی محاسبات مادی خود اکتفا کرده بودند فارغ از اینکه نیروهای ایران به غیر از آمادگی نظامی و دفاعی دارای نیروی ایمان و معنویت است. چیزی که میتوانستی در نماز شب، دعا و مناجاتهای و گریههای شبانه ببینی. این مسائل قابل فهم برای دشمن نیست ولی میداند ما به نیروی معنوی معتقد هستیم و به هر نحوی میخواهد این نیرو را تضعیف کند. آنها فهمیدهاند که ما زیر بیرق امام حسین(ع) هستیم و میخواهند این بیرق را از ما بگیرند.
فارس: ما مرصادهای زیادی در پیش داریم چه باید کرد؟ توصیه شما به نسل جوان چیست؟
هر چه رو به جلو میرویم نقطه قوت ما بیشتر میشود به شرطی که که گوش به فرمان رهبر باشیم و البته دشمن خصوصا منافقین هم پیچیدهتر از گذشته شدهاند و راههای تهاجم دیگر سخت و نظامی نیست بلکه نرم و با نفاق و نفوذ است.
باید دشمنشناس و با بصیرت باشیم و دسیسهها را بشناسیم. دشمن به دنبال اهداف خود است و برای رسیدن به اهدافش یا باید همه ما شهید شویم یا باید مقابله کنیم و دشمن را به خاک بزنیم. جنگ ما جنگ حق بر باطل است.
از این روست که رهبر به بازخوانی جنگ و آن همه ایثار و گذشت تأکید دارند زیرا نسل جدید باید بداند منافق کیست و چه کرده است و راه را از چاه، حق را از باطل، شهید را از جلاد تشخیص دهد.
سخن آخر:
من به عنوان یک جانباز و بازماندگان جنگ از عدهای خصوصا شخص آقای روحانی گلهمندم. از آنهایی که پرچم منافقین را برند انتخاباتی میکنند، از آقای روحانی که در سخنرانیهای خود هرگز اشاره به 17 هزار شهید ترور و شهید بهشتی و رجایی نکردند.
این قدرنشناسی است که از شهدا نگوییم از آن همه اخلاص و گذشت و فداکاری. شهدایی که با دلی شاد و با روحیهای بزرگ و آزاد نه به اجبار به جنگ علیه باطل آمده بودند و چقدر مطیع فرمان امام بودند و دلخوشی آنها فتوای امام بود. جنگ ما گنج بود و برای جبهه مقابل جنگ فقط رنج بود.
ما شهدایی چون شهید مولوی داریم که به پهنای صورت در مناجاتها اشک میریخت و من شبی از او سوال کردم چرا اینقدر گریه میکنی و از خدا چه میخواهی، جواب داد: دعای من این است که ما با آن دشمن اصلی وارد جنگ شویم نه اینکه دست آمریکا از دست صدام و عربستان بیرون بیاید. ما چنین مردان شجاع و بصیری داشتیم که به لقای خدا پیوستند.
امام و رهبری به دنبال اسلام ناب محمدی هستند و حال ببینید برخی آقایان به دنبال چه هستند و چه چیزهایی را از انقلاب و جنگ فراموش کردهاند. الان ببینید نیروهای ارزشی ما در چه وضعی هستند کاملا در جامعه مظلومند و بعد آقای رئیس جمهور بگوید که ما کابینهای برای 22 میلیون تعیین میکنیم که کمال بیانصافی است ایشان چگونه رأیها را تفکیک میدهند رأی مردم ایران 40 میلیون بوده است و ایشان رئیس جمهور و خدمتگزار همه مردم است نه تنها رئیس جمهور کسانی که به ایشان رأی دادهاند. کاش کمی منصف باشیم و قدر امنیت و آزادی موجود را در کشور بدانیم و یادی از شهدا و فرماندهان و جانبازان و ایثارگران جنگ بکنیم.
---------------------------
گفتگو از الهام شهابی
--------------------------