توصيه به ديگران
۰
پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۰۳
عصر امام صادق(ع) عصر فرق و مذاهب گوناگون
امام صادق عليه‌ السلام‌ با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
عصر امام صادق(ع) عصر فرق و مذاهب گوناگون
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السلام‌ رئيس‌ مذهب‌ جعفرى‌ (شيعه‌) در روز 17ربيع‌ الاول‌ سال‌ 83 هجرى‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. 
 
پدرش‌ امام‌ محمد باقر (ع‌) و مادرش‌ "ام‌ فروه‌" دختر قاسم‌ بن‌ محمد بن‌ ابى‌ بكر مى‌باشد. 
 
كنيه‌ آن‌ حضرت‌ : "ابو عبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌. حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ تا سن‌ 12 سالگى‌ معاصر جد گراميش‌ حضرت‌ سجاد(ع‌) بود و مسلما تربيت اوليه‌ او تحت‌ نظر آن‌ بزرگوار صورت‌ گرفته‌ و امام‌ از خرمن‌ دانش‌ جدش‌ خوشه‌چينى‌ كرده‌ است‌.

عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا(ص) دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حُکّام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آنروز که تشنة هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می خورد. 

امام صادق عليه‌ السلام‌ با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمد بن مسلم ثقفی، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، جابر بن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته اند.

یکی از انحرافات و بدعتهائی که در زمان امام صادق علیه السلام در میان مسلمانان پیدا شد، مسئله تصوف و صوفیگری بود. در آن زمانی که بسیاری از بزرگان و اعلام اهل سنت، فریفته سخنان به ظاهر فریبنده صوفیان بودند و چه بسا خود نیز به صوفیگری و تصوف تظاهر می نمودند، امام علیه السلام به خطرات این فکر انحرافی واقف بود، و به مبارزه آن برخاسته بود.

نخستین کسانی که وی را صوفی خواندند، ابوهاشم کوفی بود. مولف «طرائق‌الحقائق» او را که معاصر امام جعفر صادق علیه السلام بوده، موسس صوفیه لقب داده است.

در کتب معتبر روایت کرده اند که از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام فرمود از امام صادق علیه السلام از حال ابوهاشم کوفی صوفی سئوال کردند، امام فرمود: «انّه فاسد العقیدة جداً و هو الذّی ابتدع مذهباً یقال له الّتصوف و جعله مفرّاً لعقیدته الخبیثة»؛ او جدّا عقیده اش فاسد است، به بدعت مذهبی را اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را به سوی عقیده ناپاک خود محل فراری قرار داد.

در روایت دیگر آمده است که مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند درباره آنها چه می‌فرمائید؟

امام(ع‌) فرمود: «آنان دشمنان ما هستند پس هر کس به آنان میل کند که از آنان است و با آنان محشور می شود و به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و سخنانشان را تاویل و توجیه می نمایند، بدانکه هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد و انکار کند، مانند کسی است که در حضور رسول خدا با کفار جهاد کرده است.»

نحوه شهادت امام صادق  عليه السلام
 
حضرت صادق عليه السلام درماه شوال سال يکصد و چهل وهشت به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانيده بود، وفات کرد وبه شهادت رسید. 

و در وقت شهادت از سن مبارکش شصت وپنج سال گذشته بود. درکتابهای معتبر معين نکرده اند که کدام روز ازشوال بوده است ولي صاحب کتاب جنات الخلود که محقق ماهريست بيست و پنجم آن ماه را گفته و بقولي دوشنبه نيمه رجب بوده.

و از مشکوة الأنوار نقل شده است که مردی از اصحاب آن حضرت، در زمان بیماری امام (که منجر به وفات آن حضرت گردید)، نزد ایشان رفت، آن حضرت را چنان لاغرو ضعیف یافت که گويا هيچ چیز از آن بزرگوار جز سر نازنيش باقی نمانده است، پس آن مرد از این حالت امام به گريه درآمد. 

حضرت فرمود: براي چه گريه مي کني ؟ گفت گريه نکنم با آنکه شما را به اين حال مي بينم. فرمود: گریه نکن، همانا مؤمن به گونه ای است که هر چه براو وارد شود خير او است و اگر اعضاي او بريده شود، براي او خير است و اگر مالک مشرق و مغرب نیز شود براي اوخير است.

احادیثی از امام صادق علیه السلام


الإمام الصادق عليه السلام ـ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ : صُم صَوماً يَقطَعُ شَهوَتَكَ ، ولا تَصُم صَوماً يَمنَعُكَ مِنَ الصَّلاةِ ؛ فَإِنَّ الصَّلاةَ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنَ الصِّيامِ .
در بيان نصايح لقمان عليه السلام به پسرش ـ : روزه اى بگير كه شهوتت را قطع كند و روزه اى نگير كه از نماز، بازت دارد؛ زيرا نماز ، نزد خدا محبوب تر از روزه است .

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، لِكُلِّ شَيءٍ عَلامَةٌ يُعرَفُ بِها ، ويُشهَدُ عَلَيها ... ولِلعالِمِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : العِلمُ بِاللّه ِ ، وبِما يُحِبُّ ، وبِما يَكرَهُ .
امام صادق عليه السلام :لقمان به پسرش گفت: «اى پسرم! هر چيز نشانه اى دارد كه بدان شناخته مى شود و بر اساس آن ، گواهى مى گردد. دانشمند نيز سه نشانه دارد : شناختن خدا و آنچه خداوند دوست دارد و آنچه دوست ندارد» .

الإمام الصادق عليه السلام :كانَ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : يا بُنَيَّ ، اِجعَل في أيّامِكَ ولَياليكَ وساعاتِكَ نَصيباً لَكَ في طَلَبِ العِلمِ ، فَإِنَّكَ لَن تَجِدَ لَهُ تَضييعا مِثلَ تَركِهِ .
يكى از نصايح لقمان به پسرش ، اين بود كه گفت : «اى پسرم! بخشى از روز و شب و ساعات خود را براى دانش پژوهى قرار ده؛ زيرا هيچ زيانى را مانند ترك آن نخواهى يافت» .

الإمام الصادق عليه السلام ـ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ : يا بُنَيَّ ، إن تَأَدَّبتَ صَغيراً انتَفَعتَ بِهِ كَبيراً ، ومَن عَنى حديث بِالأَدَبِ اهتَمَّ بِهِ ، ومَنِ اهتَمَّ بِهِ تَكَلَّفَ عِلمَهُ ، ومَن تَكَلَّفَ عِلمَهُ اشتَدَّ طَلَبُهُ ، ومَنِ اشتَدَّ طَلَبُهُ أدرَكَ مَنفَعَتَهُ ؛ فَاتَّخِذهُ عادَةً . 
فَإِنَّكَ تَخلُفُ في سَلَفِكَ ، وتَنفَعُ بِهِ مَن خَلَفَكَ ، ويَرتَجيكَ فيهِ راغِبٌ ، ويَخشى صَولَتَكَ راهِبٌ ، وإيّاكَ وَالكَسَلَ عَنهُ وَالطَّلَبَ لِغَيرِهِ ، فَإِن غُلِبتَ عَلَى الدُّنيا فَلا تُغلَبَنَّ عَلَى الآخِرَةِ ، وإذا فاتَكَ طَلَبُ العِلمِ في مَظانِّهِ فَقَد غُلِبتَ عَلَى الآخِرَةِ . 
وَاجعَل في أيّامِكَ ولَياليكَ وساعاتِكَ لِنَفسِكَ نَصيباً في طَلَبِ العِلمِ ؛ فَإِنَّكَ لَن تَجِدَ لَهُ تَضييعاً أشَدَّ مِن تَركِهِ . ولا تُمارِيَنَّ فيهِ لَجوجاً ولا تُجادِلَنَّ فَقيهاً ، ولا تُعادِيَنَّ سُلطاناً ، ولا تُماشِيَنَّ ظَلوماً ، ولا تُصادِقَنَّهُ ولا تُصاحِبَنَّ فاسِقاً نَطِفاً حديث ، ولا تُصاحِبَنَّ مُتَّهَماً ، وَاخزُن عِلمَكَ كَما تَخزُنُ وَرِقَكَ .
در بيان موعظه لقمان عليه السلام به پسرش ـ : اى پسرم! اگر در كودكى ادب آموختى ، در بزرگى سودش را مى برى . هر كس آهنگ ادب كند ، به آن اهتمام مى ورزد، و هر كس بدان اهتمام ورزد ، زحمتِ دانستن آن را تحمّل مى كند، و هر كس زحمت دانستن آن را بپذيرد ، جستجويش [در پى دانش] زياد مى شود، و هر كس جستجويش زياد شود، سودش را درمى يابد . 
پس آن را عادت خود قرار دِه؛ چرا كه تو جانشين گذشتگانى و به وسيله آن ، جانشين خود را سود مى بخشى و علاقه مند ، براى آن به تو اميد مى بندد و ترسان، از عظمت تو مى هراسد . و از تنبلى نسبت به آن و از رفتن در پىِ غير آن بپرهيز ؛ زيرا اگر در برابر دنيا شكست بخورى ، در برابر آخرت ، مغلوب نمى شوى ؛ ولى اگر جستجوى دانش در جايگاه هاى خودش را از دست بدهى ، در برابر آخرت ، مغلوب مى شوى . 
بخشى از روزها و شب ها و لحظاتت را براى جستجوى دانش قرار بده ؛ چرا كه تو زيانى شديدتر از ترك آن را نمى يابى. و در آن ، با هيچ فرد لجوجى مستيز، و با هيچ فقيهى مجادله، با هيچ پادشاهى دشمنى، و با هيچ ستمگرى همراهى نكن و او را تصديق منما . و با فاسقِ آلوده به گناه ، همنشينى نكن، و با متّهم [نيز] همنشينى نكن، و دانش خود را ذخيره كن ، همان طور كه پولت را ذخيره مى كنى.

الإمام الصادق عليه السلام
:قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، لا تَتَعَلَّمِ العِلمَ لِتُباهِيَ بِهِ العُلَماءَ ، أو تُمارِيَ بِهِ السُّفَهاءَ ، أو تُزانَ بِهِ فِي المَجالِسِ ، ولا تَترُكِ العِلمَ زَهادَةً فيهِ ورَغبَةً فِي الجَهلِ .
لقمان به پسرش گفت: «اى پسرم! دانش را براى فخر فروشى نزد دانشمندان يا نزاع با سفيهان يا زينت مجالس ، نياموز و همچنين ، دانش را از سرِ بى رغبتى به آن و تمايل به نادانى ، رها نكن» .

الإمام الصادق عليه السلام ـ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ : يا بُنَيَّ ، جالِسِ العُلَماءَ وزاحِمهُم بِرُكبَتَيكَ ، لا تُجادِلهُم فَيَمنَعوكَ .
امام صادق عليه السلام ـ در بيان نصايح لقمان عليه السلام به پسرش ـ : اى پسرم! با دانشمندان همشين باش و با زانو زدنت ، جايشان را تنگ كن ؛ ولى با آنان به مجادله نپرداز ، كه در اين صورت ، تو را از حضور باز مى دارند.

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ لُقمانُ عليه السلام : يا بُنَيَّ ، لا تَتَّخِذِ الجاهِلَ رَسولاً ، فَإِن لَم تُصِب عاقِلاً حَكيماً يَكونُ رَسولَكَ فَكُن أنتَ رَسولَ نَفسِكَ .  يا بُنَيَّ ، اِعتَزِلِ الشَّرَّ يَعتَزِلكَ .
لقمان گفت: «اى پسرم! نادان را پيك خود انتخاب مكن. اگر شخص عاقل و حكيم كه فرستاده تو باشد، پيدا نكردى، خود فرستاده خودت باش. اى پسرم! از بدى دورى كن تا آن هم از تو دورى كند» .

الإمام الصادق عليه السلام
ـ لَمّا قيلَ لَهُ ما كانَ في وَصِيَّةِ لُقمانَ ـ : كانَ فيهَا الأَعاجيبُ ، وكانَ أعجَبَ ما فيها أن قالَ لاِبنِهِ : خَفِ اللّه َ خيفَةً لَو جِئتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَينِ لَعَذَّبَكَ ، وَارجُ اللّه َ رَجاءً لَو جِئتَهُ بِذُنوبِ الثَّقَلَينِ لَرَحِمَكَ .
 وقتى به ايشان گفته شد : در وصيت لقمان چه بود؟ ـ : در آن ، شگفتى هاى فراوانى بود و عجيب تر از همه ، اين است كه به پسرش گفت: «از خدا چنان بترس كه [گويى] حتّى اگر با همه خوبى هاى انس و جن به پيشگاهش برسى ، عذابت مى كند و چنان به خدا اميدوار باش كه [گويى ]حتّى اگر با همه بدى هاى انس و جن به پيشگاهش برسى ، به تو رحم مى كند» .

الإمام الصادق عليه السلام
ـ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ ـ : يا بُنَيَّ ، خَفِ اللّه َ خَوفاً لَو أتَيتَ القِيامَةَ بِبِرِّ الثَّقَلَينِ خِفتَ أن يُعَذِّبَكَ ، وَارجُ اللّه َ رَجاءً لَو وافَيتَ القِيامَةَ بِإِثمِ الثَّقَلَينِ رَجَوتَ أن يَغفِرَ لَكَ . 
فَقالَ لَهُ ابنُهُ : يا أبَتِ ، وكَيفَ أُطيقُ هذا وإنَّما لي قَلبٌ واحِدٌ . 
فَقالَ لَهُ لُقمانُ : يا بُنَيَّ لَوِ استُخرِجَ قَلبُ المُؤمِنِ فَشُقَّ لَوُجِدَ فيهِ نورانِ ، نورٌ لِلخَوفِ ونورٌ لِلرَّجاءِ حديث ، لَو وُزِنا لَما رَجَحَ أحَدُهُما عَلَى الآخَرِ بِمِثقالِ ذَرَّةٍ . 
فَمَن يُؤمِن بِاللّه ِ يُصَدِّق ما قالَ اللّه ُ ، ومَن يُصَدِّق ما قالَ اللّه ُ يَفعَل ما أمَرَ اللّه ُ ، ومَن لَم يَفعَل ما أمَرَ اللّه ُ لَم يُصَدِّق ما قالَ اللّه ُ ؛ فَإِنَّ هذِهِ الأَخلاقَ تَشهَدُ بَعضُها لِبَعضٍ ، فَمَن يُؤمِن بِاللّه ِ إيماناً صادِقاً يَعمَل للّه ِِ خالِصاً ناصِحاً ، ومَن عَمِلَ للّه ِِ خالِصاً ناصِحاً فَقَد آمَنَ بِاللّه ِ صادِقاً ، ومَن أطاعَ اللّه َ خافَهُ ، ومَن خافَهُ فَقَد أحَبَّهُ ، ومَن أحَبَّهُ اتَّبَعَ أمرَهُ ، ومَنِ اتَّبَعَ أمرَهُ استَوجَبَ جَنَّتَهُ ومَرضاتَهُ ، ومَن لَم يَتَّبِع رِضوانَ اللّه ِ فَقَد هانَ عَلَيهِ سَخَطُهُ ، نَعوذُ بِاللّه ِ مِن سَخَطِ اللّه ِ .
لقمان به پسرش موعظه كرد : «اى پسرم! از خدا چنان بترس كه اگر قيامت را با همه خوبى هاى انس و جن دريابى، باز هم بهراسى كه خداوند عذابت كند. و به خدا چنان اميدوار باش كه اگر قيامت را با همه بدى هاى انس و جن دريابى، اميدوار باشى كه خداوند تو را بيامرزد » . 
پسرش به او گفت: اى پدرم! چگونه مى توانم چنين باشم ، در حالى كه تنها يك قلب دارم؟ 
لقمان گفت: «اى پسرم! اگر قلب مؤمن بيرون آورده و پاره شود، دو نور در آن دريافت مى گردد : نورى براى خوف و نورى براى رجا ، كه اگر وزن شوند ، هيچ يك ذرّه اى بر ديگرى ترجيح نخواهد داشت . هر كس به خدا ايمان آورَد ، سخن خدا را تصديق مى كند و هر كس گفته خداوند را تصديق كند، به دستور او جامه عمل مى پوشد . و هر كس به دستور او جامه عمل نپوشد، گفته خدا را تصديق نكرده است زيرا اين خلق و خوى ها ، بر درستىِ يكديگر شهادت مى دهند. پس هر كس به خدا ايمان صادقانه داشته باشد، در عمل نيز با خدا خالصانه و خيرخواهانه رفتار مى كند و هر كه در راه خدا خالصانه و خيرخواهانه عمل كند ، حقيقتا صادقانه به خدا ايمان آورده است . و هر كه خدا را اطاعت كند، از او مى ترسد و هر كه از او بترسد، او را دوست مى دارد و هر كه او را دوست بدارد، از فرمانش پيروى مى كند و هر كه از فرمانش پيروى كند ، مستحقّ بهشت و رضوانش مى گردد ، و هر كه از رضوان الهى پيروى نكند، غضب خدا بر او هموار مى گردد. از غضب خدا ، به خدا پناه مى بريم!» .

الإمام الصادق عليه السلام
:قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، اِختَرِ المَجالِسَ حديث عَلى عَينَيكَ ، فَإِن رَأَيتَ قَوماً يَذكُرونَ اللّه َ فَاجِلس إلَيهِم ، فَإِنَّكَ إن تَكُ عالِماً يَنفَعكَ عِلمُكَ ويَزيدوكَ عِلماً إلى عِلمِكَ ، وإن تَكُ جاهِلاً يُعَلِّموكَ ، ولَعَلَّ اللّه َ أن يُطلِعَهُم بِرَحمَةٍ فَتَعُمَّكَ مَعَهُم . لقمان به پسرش گفت: «اى پسرم! مجالس را با دو چشمانت، آگاهانه انتخاب كن. پس اگر گروهى را ديدى كه خدا را ياد مى كنند، همراهشان بنشين؛ زيرا اگر عالم باشى، هم دانشت به تو سود مى رساند و هم آنهابر دانشت مى افزايند، و اگر نادان باشى، تو را دانش مى آموزند و چه بسا خداوند بر آنان نظر رحمت افكنَد، پس تو را نيز در بر گيرد».
مرجع : منابع مختلف
کد مطلب : 90913