توصيه به ديگران
۰
پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۱۹
فیلم سینمایی برف با محتوایی، نه به زیبایی برف!
نباید این واقعیت را کتمان نمود که کارگردان سعی دارد تا همچون دیگر برفسازان سینمای ایران، جای بر پای اصغر فرهادی نهاده و البته در فیلمی کاملا کم خرج و کم هزینه که تمامی صحنه های آن در چهار دیواری خانه ای قدیمی و حول دیالوگ خوانی چند کاراکتر و هنرور می گذرد، به محاکمه ی نظام اسلامی اقدام مبادرت ورزیده و همت نموده تا نشخواری را برای مجامع باصطلاح هنری غرب فراهم نماید.
فیلم سینمایی برف با محتوایی، نه به زیبایی برف!
Share/Save/Bookmark
به گزارش سرویس فرهنگ و جامعه عصر امروز فیلم سینمایی برف، بی تردید ترسیمی کاملا سفارشی از جامعه ی امروز ایران است که در چهارچوب خانه ای بزرگ و قدیمی، در حال سپری نمودن تغییرات حاکمیتی می باشد؛ تغییراتی که با زندانی شدن پدر به جرم بدهیها و بلند پروازیهای پسر ارشد و مصادره ی خانه از سوی بانک به عنوان اقتصاد جهانی، همراه بوده و همه ی این ماجرا در سیر روایتی خود با مرخصی امید در حال خدمت و بازگشت او به خانه آغاز و نهایتا با اتمام مرخصی او در اوج برف به پایان می رسد؛ برفی زیبا که با باریدنش معایب و کاستیها بر زیر آن پوشانده شده و این در حالی است که عمر برف کوتاه است و با آب شدن آن در نهایت واقعیت همه چیز مشخص می شود.

بنا بر این گزارش از این جهت داستان برف با مرخصی امید از نظام آغاز و با بازگشت امید به خانه، بر محوریت تدارک خانواده جهت برگزاری مراسم خواستگاری تنها دختر حاج جلیل ادامه پیدا می کند؛ دختری با نام سارا که اگر چه مطلقه ی استاد دانشگاهی سر به زیر، مهربان و در عین حال اهل تساهل و تسامح می باشد، اما خانواده با مخفی نمودن این واقعیت و با تامین پول از طرف مجید به عنوان پسر ارشد خانواده (به عنوان عامل اصلی تباه اقتصادی خانواده)؛ از طرفی سارا را به عمل جراحی می فرستد و رسما اعلام می شود که او بکارت خود را با عمل جراحی برگردانده و از سوی دیگر نیز بیان می شود که حاج جلیل شناسنامه ی او را تعویض و نام شوهر سابق را از مدارک قانونی او حذف نموده و این همه در حالی است که در مجموع خانواده ی حاج جلیل، تمام همت خویش را معطوف جلب توجه و تحقق منویات پسر پولدار همسایه جهت تمایل به ازدواج با سارا می نمایند؛ پسری که در آلمان زندگی نموه و اگر چه در فیلم بازیگری نقش او را ایفا نمی کند، اما توصیفات متعدد اخلاقی و روحی او در طی داستان در کنار برگزیدن نام کوروش، اتخاذ سنبلیک سازندکان اثر برای توجیه الگوهای رهایی بخش ملی- مذهبی در جامعه ی ایران می باشد.

به گزارش خبرنگار ما فیلم سینمایی برف، در ادامه به ترسیم شرایط موجود و مشکلات اقتصادی خانواده در قاعده ی ترسیم بدبختی و فلاکت حال جامعه ی ایرانی پرداخته و با نمایش استیصال مامان هایده از هدایت خانواده، اقدام به ورود کاریکاتوری مامانجون از همدان به صحنه ی مناقشات سیاسی می نماید و پس از آن است که کارگردان با سردی هرچه تمام محکمه ی خویش را تشکیل و طی درامی بی رمق و در عین حال بی مایه، هر یک از اعضای خانواده را با قضاوت مادر حاج جلیل، در مقام پیر زنی سرزنده و در عین حال در انتظار عمل جراحی، نمازخوان و در عین حال ماهواره بین و علاقه مند به شو و رقص دست جمعی؛ محاکمه می نماید.

در مجموع اگر چه به زعم سازندگان، این اثر نمونه ای از روحیه کلی حاکم بر جامعه ایرانی می باشد که در آن به دلایلی همه ی جامعه ایران خود را محق این می دانند که اوضاع باید بهتر از این باشد که حالا هست، ولی در این راستا هیچ تلاشی صورت نمی دهند و در نهایت این کارگردان است که با نمایش برف به باز تعریف و عقده گشایی خود از حکومت و مردم پایبند به حاکمیت اقدام نموده است.

به این ترتیب بیان بی قضاوت معضلات پنهان اجتماعی که دیگر آشکار شده و موجب زندانی شدن حاج جلیل، مخفی شدن مجید، بی آبرو شدن مامان هایده و ... را فراهم آورده، همراه با قضاوت همیشگی این قسم جماعت فیلم ساز روبرو می باشد که همه ی وضعیت کنونی، فاجعه و فلاکت جامعه ایرانی محصول اسارت آن در نظام حاکمیتی کنونی می باشد که اگر چه نماز به پا داشته، صندوق خیریه تشکیل و انفاق می نمایند و ... اما در نهایت خود نیز به استصیال نایل آمده و اعتراف مامان هایده به اوضاع و شکایت او که می گوید: من شکایتم از خود خداست؛ زندگیمو وقف کار خیر کردم اما عاقبت خودمو...، نمونه ای بارز از برای فهم ماهیت فکری سازندگان فیلم می باشد که در فرجام خود با حضور مامانجون به عنوان منجی لیبرال فیلم، در مقام حاکمیت گذشته و سپری شده ی جلیل (مادر حاج جلیل) که چادر به سر و تسبیح به دست و ذکر گویان به پای شبکه ی PMC می نشیند و به همه می گوید بسه دیگه شاد باشید و همگان را به رقص مختلط دعوت می نماید، همراه بوده و تمسک سرزمین و عقیده ی کنونی از پیشینیان را ترسیم می نماید.

البته این همه در حالی است که نباید این واقعیت را کتمان نمود که کارگردان سعی دارد تا همچون دیگر برفسازان سینمای ایران، جای بر پای اصغر فرهادی نهاده و البته در فیلمی کاملا کم خرج و کم هزینه که تمامی صحنه های آن در چهار دیواری خانه ای قدیمی و حول دیالوگ خوانی چند کاراکتر و هنرور می گذرد، به محاکمه ی نظام اسلامی اقدام مبادرت ورزیده و همت نموده تا نشخواری را برای مجامع باصطلاح هنری غرب فراهم نماید.
کد مطلب : 92263