یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم // ما خاک پای خاک پای مجتبائیم

13 مهر 1398 ساعت 19:37

در خانه غریب وخارج از خانه غریب // ای جان بفدای تو غریب بن غریب // رنجیده ز خصم و بعض یاران گشتی // مظلوم زمانه بودی ومرد شکیب


به گزارش سرویس تاریخ و حماسه عصر امروز هفتم صفر بنابر روایتی سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر آقا امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد. واژه «حَسَن» به معنای نیکو است این نام را پیامبر(صلی و الله و علیه و آله) برای حضرتش برگزیدند.

حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) از عابدترین و زاهد ترین مردم بود. در مناقب ابن شهر آشوب و روضة الواعظين روايت شده است كه حضرت امام حسن (عليه السّلام) هرگاه وضو مى‏ ساخت، بندهاى بدنش مى‏ لرزيد و رنگ مباركش زرد مى‏ گشت. سبب اين حال را از آن حضرت پرسيدند، فرمودند: سزاوار است بر كسى كه مى ‏خواهد نزد ربّ العرش به بندگى بايستد رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد. وقتی حضرت به مسجد مى ‏رفت، چون به درب مسجد مى ‏رسيد، سر را به سوى آسمان بلند مى‏ كرد و مى ‏فرمود: «الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى‏ء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك يا كريم: اى خداى من، اين ميهمان تو است كه به درگاه تو ايستاده. اى خداوند نيكوكار، به نزد تو آمده بنده تبهكار، پس در گذر از كارهاى زشت و ناستوده من به نيكيهاى خودت اى كريم.»


غریب بن غریب
 
در خانه غریب وخارج از خانه غریب
ای جان بفدای تو غریب بن غریب
 
رنجیده ز خصم و بعض یاران گشتی
مظلوم زمانه بودی ومرد شکیب
 
مسموم شدی بدست همسر، افسوس
لعنت به بنی امیه اصحاب فریب
 
زینب چو بدید پاره های جگرت
نالید،مصیبت نوام گشت نصیب
 
ای زینت دوش مصطفی، در جنت
مادر به عزای تو زکف داد شکیب
 
بردند کنار جد خود دفن شوی
اصحاب جمل زدند نعشت آسیب
 
درخاک بقیع پیکرآرام گرفت
سوزد دل شیعه از برای تو حبیب
 
امید خدا حرم برایت سازیم
شب می گذردزمان صبح است قریب
 
شعر:اسماعیل تقوایی


شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
 
🔻علی اکبر لطیفیان
 
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
 
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
 
وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
 
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
 
کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت
همپایه ی درد و بلای مجتبی نیست
 
طوری تمام هستی اش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
 
او جای خود دارد در این دنیا مجال ِ
رزم آوری بچه های مجتبی نیست
 
یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم
ما خاک پای خاک پای مجتبائیم
 
آیا شده بال و پرت افتاده باشد
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد
 
آیا شده مرد جمل باشی و اما
مانند برگی پیکرت افتاده باشد
 
آیا شده در سن وسال کودکی ات
جایی ببینی مادرت افتاده باشد
 
آیا شده در لحظه های آخرینت
چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد
 
من شک ندارم که عروس فاطمه نیست
وقتی به جانت همسرت افتاده باشد
 
آیا شده سجاده ات هنگام غارت
دست سپاه و لشگرت افتاده باشد
 
مظلوم و تنها و غریب عالمین است
گریه کن غم های این بی کس حسین است



#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#غزل
 
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا»
گرچه خاک است روی قبر تو ؛ اما مثلا ...
 
گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد 
نور می‌گیرد از آن ؛ گنبدِ خضرا مثلا
 
چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان !
جنسِ هر پنجره‌اش هست ، مُطلّا مثلا
 
چقدَر پارچه‌ی سبز ، گره خورده به آن
می‌کنی باز ، تمام گره‌ها را مثلا
 
خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند
ما عزیزیم ، در این صحنِ مُعلّا مثلا
 
تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه
ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا
 
هیئتی شکل گرفته‌ست ، میان حرمت 
نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا
 
روضه‌خوانی وسطِ صحن ، حکایت می‌خواند 
قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو ؛ حالا مثلا ...
 
مادری با پسرش رد شده از آن ؛ اما ...
هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا
 
دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود
چادری خاک نخورده‌ست ، در آنجا مثلا
 
مادرِ قصه‌ی ما رفت ، صحیح و سالم
وَ نپوشاند ، رخ از دیده‌ی مولا مثلا



ای شاهد ناله های مادر
اول پسر عزیز حیدر
ای آنکه میان اولیا شد
مظلومی تو زحد فراتر
مولا حسنی وحسن کامل
شرمنده ی روی توست اختر
ای آنکه کریم اهل بیتی
از حاتم وهر کریم برتر
از دوست تو ناروا شنیدی
دیگرچه رسد به خصم کافر
زخمت بزدند بعض یاران
یاران به دشمنان برابر
شدپشت توخالی از سپاهت
صفین شد ودوباره حیدر
اینگونه برون زخانه بودی
درخانه اسیر جور همسر
اوخورده فریب وزهر دادت
افتاد به پیکرتو آذر
افسوس زآن دمی که زینب
آمد به بر تو زار ومضطر
دیدش جگرت به تشت خونی
گفتا که بمیرم ای برادر
گفتی دم آخر است زینب
خوشحالم از آنچه شد مقدر
دیگر غم کوچه را ندارم
زود است روم به پیش مادر
بردند که دفن تو نمایند
درپیش مزار جد اطهر
افسوس که اینچنین نگردید
مانع شد از آن عدوی حیدر
گردید هدف به تیر دشمن
تابوت تو ای حبیب داور
روی کفن تو لاله گون شد
ای بهر رسول سبط اکبر
آخر به بقیع دفن گشتی
ای صاحب مدفنی محقر
خوش باد دمی که شیعه سازد
بهرت حرمی مثال حیدر
 
 
شاعر : اسماعیل تقوایی


کد مطلب: 270045

آدرس مطلب: http://asremrooz.ir/vdcfjxd0tw6dexa.igiw.html

عصر امروز
  http://asremrooz.ir