سایت تحلیلی خبری عصر امروز 17 فروردين 1398 ساعت 10:10 http://asremrooz.ir/vdcjxme88uqeitz.fsfu.html -------------------------------------------------- عنوان : تکثیر "باکری"ها در سیل اخیر -------------------------------------------------- آن «امید» که مدام ورد زبان رهبر انقلاب است، اتکا به آمادگی همین نسل دارد! که این، امتداد درخشان‌تر همان نسل کاوه‌ها و چراغچی‌هاست! نسلی که موسم امتحان، جا نمی‌زند؛ چه دولت به وظایفش عمل کند؛ چه نکند! متن : به گزارش عصرامروز، حسین قدیانی در یادداشتی نوشت:   یک وقت‌هایی زندگی، خلاف آن برنامه‌ای که ریختی عمل می‌کند؛ سوم فروردین به قصد ۳روز اقامت در مشهد اردهال رفتیم زیارت علی بن محمد باقر که حقیقتاً «خورشید کاشان» است و شگفتا! هنوز به تهران برنگشته‌ایم! البته الان هم مشهدم اما مشهدالرضا! بعد از اردهال، رفتیم سمت اردستان و نائین و اردکان و میبد و یزد و بافق و بهاباد و چادرملو و ساغند و طبس و بشرویه و فردوس و گناباد و فیض‌آباد و تربت حیدریه و ۲ روز پیش هم که راستش در آخرین شب‌جمعه ماه رجب، بهشت رضای مشهدالرضا! آنجا با مشاهده مزار شهیدانی چون کاوه و چراغچی که اولی در ۲۵ سالگی و دومی در ۲۷ سالگی به شهادت رسیدند، فهمیدم که بزرگی کردن و بزرگانه زندگی کردن، رسم جوانان کم‌سن و سال این دیار است!   همان عزیزان که در همین روزهای اخیر، در نهادهایی چون هلال‌احمر و بسیج و ارتش و سپاه و کمیته امداد، سنگ تمام گذاشتند در مقوله خدمت و رسیدگی به امور سیل‌زده‌ها! تقریباً در همه شهرهایی که نامش برده شد، مزار امامزاده‌ها شده بود سنگر کمک‌رسانی به مردم! و پاتوقی برای اعزام نیرو!   مثلاً اواسط راه بافق به طبس، بعد از معدن چادرملو، مزار امامزاده‌ای هست به نام «قاسم بن فضل بن اباالفضل‌العباس» یا در خود طبس، امامزاده «حسین بن موسی‌الکاظم» که با محوریت جوانان به محل جمع‌آوری کمک‌های مردمی بدل شده بودند!   در یکی از چند چادر بقعه باشکوه طبس، جوانی در همان سن و سال شهادت محمود کاوه، عجیب تکاپویی داشت! دوستانش می‌گفتند؛ «۲ شبانه‌روز است نخوابیده و ساعاتی بعد هم همراه سایر رفقای هلال احمری‌اش عازم مناطق سیل‌زده است!»   آمریکا توهم زده که با تحریم هلال‌احمر ایران می‌تواند ریشه ایثار و نسل خدمت جهادی را در این دیار بخشکاند! و «مرگ بر آمریکا» دقیقاً مرگ بر همین آمریکاست که حتی به هلال‌احمر هم رحم نمی‌کند! تا این حد ضد انسان! و تا این حد ضد انسانیت!   معلوم شد چرا آمریکا هیچ ابایی از حمایت از کودک‌کشی‌های آل‌صهیون و آل‌سعود در فلسطین و یمن ندارد! رژیمی که حساب هلال‌احمر یک کشور را هم مسدود می‌کند، حقیقتاً لایق شعار مرگ است!     اما مگر کاوه‌ها و چراغچی‌ها در «روزگار جنگ» از تحریم ترسیدند که در این «جنگ روزگار» نسل برآمده از شهدای دهه ۶۰ از خباثت دشمن بترسند؟!   گمانم روزهای اخیر، ما با ۲ سیل روبه‌رو بودیم؛ سیلی که آب می‌آورد و سیلی که آبرو! بله! اولی غم داشت و هنوز هم دارد اما دومی تداعی‌گر روزهای مملو از مهر و عطوفت و ایثار جبهه و جنگ بود و هنوز هم هست!   لذا حکایت مشهور انسان‌دوستی شهرداری به نام مهندس مهدی باکری هرگز در این دیار افسانه نیست! و نه‌تنها افسانه نیست، بلکه به‌وقتش تبدیل می‌شود به یک الگو! در مسجد جامع یزد، تجلی این الگو را با همین چشم خود دیدم! بسیجیانی بودند؛ روحانی و دانشجو که داشتند کمک‌های مردمی را می‌بردند به مناطقی که باید! همه هم در سنی حدود ۲۵ سال! و صدالبته وسط تعطیلات نوروز! و خوب که نگاه می‌کنی، این مناظر را هم «فتح‌المبین» می‌بینی!   و راستش آن «امید» که مدام ورد زبان رهبر انقلاب است، اتکا به آمادگی همین نسل دارد! که این، امتداد درخشان‌تر همان نسل کاوه‌ها و چراغچی‌هاست! نسلی که موسم امتحان، جا نمی‌زند؛ چه دولت به وظایفش عمل کند؛ چه نکند!   از سویی این نسل جوان است و از سویی هم بزک‌کنندگان آمریکا در جناح افسادات که درست وسط سیل، دغدغه‌شان عرق‌خوری است! یا آن مشاور دولتی که در این گیر و دار، دنبال کشف میزان محبوبیت فلان مجری صداوسیماست! واقعاً مردم چه جایگاهی دارند در افکار آلوده بعضی‌ها؟!   گویی فقط باید به جماعت رأی بدهند و بعد هم بروند پی غم و غصه خود! امثال تاج‌زاده و آشنا و حجاریان، واقع امر آن است که مردمی جز سلبریتی‌ها، آن هم بدترین گونه سلبریتی‌ها نمی‌شناسند!   اینکه حجاریان می‌گوید؛ «اصلاح‌طلبان باید حرف خود را از زبان سلبریتی‌ها بزنند» اصلاً حرف جدیدی نیست! اساساً این دولت، دولت برآمده از زبان سلبریتی‌هاست! که «یا مرگ یا روحانی!» و «اگر روحانی رئیس‌جمهور نشود، از ایران می‌روم!»   مکرر دیدیم که به انحای مختلف خواستند خوار و خفیف کنند حضور جوانان جهادی در مناطق سیل‌زده را! یعنی تخفیف کار قابل تقدیر! یا تلاش همیشگی و نخ‌نما برای تفرقه میان سپاه و ارتش که باز هم با بصیرت سران این ۲ نهاد، سرشان به سنگ خورد البته!   کلاً جماعت دنبال تمسخر کار و خدمت جهادی‌اند و هیچ هم فرقی ندارد که جبهه، خان‌طومان باشد یا گمیشان! بساط چرت و پرت این جمع، همیشه به‌راه است! و کیست که نداند اگر شهادت در جبهه شام نبود، الساعه داعش از دروازه قرآن شیراز هم رد شده بود؟!   بحث، سر تفاوت انسان‌های ۲ مکتب است؛ مکتب خدمت و مکتب قدرت! انسان مکتب قدرت حتی در اوج سیل هم به فکر شراب‌خواری جماعتی از اراذل است، لیکن سردار عزیز جعفری و همرزمانش در سپاه و ارتش، همچنان که در جزیره مجنون و طلائیه به آب زدند، در آق‌قلا هم! و عنصر مسخره‌کن، حتی زمان جنگ هم طعنه می‌زد! به این شعار، به آن شعار؛ به این کار، به آن کار!   صحنه اما به کوری چشم منافقین، هرگز خالی از جوانان جویای خدمت جهادی نیست! در طبس به جوانی که بعید می‌دانم بیش از ۲۵ سال داشت و تا ساعاتی دیگر عازم لرستان بود، می‌گفتم؛ «سیل اما عید شما را خراب کرد!» جواب عجیبی داد؛ «اگر سیل هم نبود، برنامه داشتیم برای اردوی جهادی در سیستان!»   و همین روحیه‌هاست که خامنه‌ای کاوه‌دیده و چراغچی‌دیده و باکری‌دیده، نسل جوان امروز را حتی جلوتر از نسل باشهامت دهه ۶۰ می‌داند!   برگردم به جمله اول متن؛ «یک وقت‌هایی زندگی، خلاف آن برنامه‌ای که ریختی عمل می‌کند»! برنامه‌ها ریخته بود دشمن که حسین فهمیده کلاً بمیرد و بهنام محمدی کلاً بمیرد و کاوه‌ها و چراغچی‌ها و باکری‌ها کلاً بمیرند و نسل جوان ایرانی فقط در پی دغدغه‌های آشنای تاج‌زاده باشد اما بنازم برنامه خدا را که چگونه از خون احمد کاظمی، جوان باوجودی چون محسن حججی را می‌آفریند!   خدا قوت هم‌سن و سالان شهید سر جدای وطن! حقاً که پر از شکوفه خدمت بود بهارتان! من که بعید می‌دانم با وجود نسلی چون نسل شما، دل حضرت آقا برای کاوه تنگ شود! همت‌تان را عشق است! یاعلی!