سایت تحلیلی خبری عصر امروز 29 مهر 1398 ساعت 17:10 http://asremrooz.ir/vdcen78wejh8foi.b9bj.html -------------------------------------------------- عنوان : من همان «احمد» لا ینصرفم! -------------------------------------------------- آنچه من گفته‌ام و باز هم می‌گویم این است که در ۴۰ سال گذشته هیچ‌گاه اعتماد عمومی مثل امروز ما تنزل نیافته است. اینکه این نزول اعتماد عمومی نیز یک‌شبه حادث نشده امر غیرقابل‌انکاری است. متن : به گزارش عصر امروز؛ دکتر احمد توکلی سیاستمدار و فعال سیاسی در پاسخ به یکی از مطالب که نقدی بر مواضع اخیر ایشان بود، یادداشتی ارسال کرده‌اند که بدین شرح است:   بسم الله الرحمن الرحیم   توضیحاتی پیرامون نقد سایت مشرق از احمد توکلی     صبح دیروز، یکشنبه ۲۸/۰۷/۹۸، سایت محترم، نقدی بر مواضعی که در رسانه‌ها از من نقل شده است، منتشر ساخت.     آنچه ابتدائاً این نقد خیرخواهانه در من برانگیخت، حالت شکر بود. شکر برای رشد جوانان انقلابی، ارزشی و وطن‌خواه؛ شکر برای زبان فاخر در نقادی؛ شکر برای وجود آینه‌هایی بی‌غبار در پیشِ روی سیاستمداران. به خاطر این نعمت‌ها و نعم دیگری که در این نقد برای من و جامعه وجود دارد، از خدا و بندۀ خوب خدا که مرا به این حال رساند، سپاسگزارم. سپاسگزاری از این جهت نیز لازم است که فرصتی برای بنده پیدا شده تا دروغ بودن برخی از آنچه به من نسبت داده شد را اعلام کنم. برخی از آنها را که ناقص بیان شده و با بیان کامل اختلافی با منتقدانم در این حوزه نخواهم داشت، کامل نمایم و اگر انتقادی هم رواست، خود را اصلاح کنم. الحمدالله رب العالمین. اما موارد قابل توجه:   ۱.    جملۀ «فساد، بیشتر از آن است که تصور می‌کردیم» که از قول من، با رنگ قرمز در پاراگرافی برجسته شده، با گفته‌های نسبت داده شده قبل و بعد از آن جمله، این مطلب را القا می‌کند که من مبارزه با فساد را ناموفق می‌دانم و ادعا کرده‌ام با قوانین جاری نمی‌توان با فساد مبارزه کرد. در حالی که جمله کامل من در این زمینه چنین بود: «وقتی کار دیده‌بان آغاز شد، خیلی زود دو مطلب را متوجه شدیم، یکی اینکه فساد گسترده‌تر و عمیق‌تر از آن است که تصور می‌کردیم، دومی این بود که توفیق در مبارزه با فساد هم فراتر از آن بود که انتظار داشتیم.» به ویژه از قوانین مثبت و بسیار مفید برای مبارزه با فساد، مانند قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر یاد شد.   در ادامه توضیحات گفتم که ما، هم با فساد مبارزه می‌کنیم و هم با مفسدان. ولی این سخن را که مبارزه با فساد درست است و مبارزه با مفسدان چون معلول است منجر به نتیجه نمی‌شود تخطئه کردم؛ با این استدلال که مبارزه با فساد، اصلاح ساختار، مقررات، نهادها و قوانین فسادزا است، ولی چون مفسدان، سازمان‌یافته و شبکه‌ای شده‌اند، بر سر راه اصلاح ساختاری و نهادی مانع می‌تراشند (مثال هم زده‌ام) و باید مصادیق برجسته-ای از مفسدان را با شدت مجازات کرد تا راه برای اصلاحات ساختاری و نهادی فسادانگیز باز شود، کاری که آقای رئیسی دارد می‌کند و همه باید کمک کنیم موفق شود.   ۲.    آنچه از من نسبت به جناب رئیسی، ریاست محترم قوه نقل شده که هدفش القای یأس و تخطئه ایشان از زبان من است، دروغ محض است. بارها صاحب این قلم از اقدامات و رویکردهای دینی، مترقی و نجات‌بخش رئیس جدید قوه تجلیل کرده‌ام. چون تکرار این موضع‌گیری ممکن بود مرا در مظان تملق‌گویی قرار دهد، ناچار شدم در یادداشتی که پیرامون مواضع ایشان دربارۀ کارگران هفت‌تپه نوشتم با این جملات آغاز کنم:   «کمتر کسی تا امروز مرا اهل مدح و ثنای قدرتمندان شمرده است. ولی بر خودم واجب می‌دانم که در تکریم خدمتگزاران درست‌کردار، حتی اگر صدبار هم درستی ببینم، از تکرار تکریم خسته نشوم. پرواضح است که انجام این وظیفه، مانع انجام وظیفه نقد منصفانه اشتباهات نخواهد بود. حجت‌الاسلام رئیسی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست. روز یکشنبه ۹۸/۶/۱۷ آقای رئیسی یک باب دیگر به سوی عدالت گشود...»   ۳.    نقد بعدی به این موضع من که در مصاحبه با همشهری بیان شده، وارد گشته است. جمله این است:   «نیاز نیست کسی به مردم القا کند، آن‌ها وضعیت را می‌بینند و می‌فهمند که ما صادق نیستیم و انقلاب و اسلام را پله قرار داده‌ایم. کثیری از مردم الآن به این نتیجه رسیده‌اند که مسئولین برای خودشان جیغ‌وداد می‌کنند و ماها را سپر بلا قرار داده‌اند که به هدف‌های خودشان برسند. این شکاف در اعتماد عمومی یک‌ شبه و دو شبه و یک ساله و دو ساله پدید نیامده.» انتقاد از این حیث که جمله اول، مطلق بیان شده است و به همه تعمیم داده می‌شود درست وارد است و باید دقت می‌کردم و بیان را حسب واقعیت تعدیل می‌کردم؛ زیرا واقعیت این است که همه سیاستمداران و مسئولان، اسلام را پله قرار نداده‌اند و اکثر هم این تلقی مطلق را ندارند. این غلو ِزبانی با توجه به قبل و بعد آن مصاحبه نمونه‌ای از عادت محاورات است. بالاخره بنده با آن سابقه و وضع فعلی که همت سال‌های آخر عمرم را نیز در راه مبارزه با فساد می‌گذارم اگر واقعاً به اطلاق این جمله معتقد بوده باشم، چه مبارزه‌ای می‌توانم بکنم؟   ۴.    اعتماد عمومی و تخطئه گفته من، قسمت مهم دیگری از نقد است. آنچه من گفته‌ام و باز هم می‌گویم این است که در ۴۰ سال گذشته هیچ‌گاه اعتماد عمومی مثل امروز ما تنزل نیافته است. اینکه این نزول اعتماد عمومی نیز یک‌شبه حادث نشده امر غیرقابل‌انکاری است. مردم تا وقتی مسئولان را صادق می‌دانستند و آنان نیز مردمی می‌زیستند اعتماد بسیار بالایی به دولتمردان داشتند، ولی از وقتی آقازاده‌ها پیدا شدند و آقاها به‌جای تخطئه آنها از فرزندانشان، از برادرانشان و از دامادهایشان دفاع کردند، از زمانی که به قول رهبری ما عروسی گرفتیم، عروسی اشراف، خانه ساختیم، خانه‌سازی اشراف، رفت‌وآمد کردیم مانند آمدوشد اشراف (سخنان رهبری در حضور مسئولان نظام سال ۷۱) به‌تدریج اعتماد عمومی کاهش یافت. در این دولت که دیگر به حضیض رسیده است. وقتی ارز با سوء تدبیر و شاید خیانت نفوذی‌ها سه برابر می‌شود و رکود وحشتناک باعث می‌شود که فقط در سه فصل آخر سال ۹۷، تعداد ۷۴۷ هزار شاغل بیکار می‌شوند و همزمان تورم حدود ۵۰ درصدی وجود داشته باشد باز دولت برای خود نوشابه باز کند چرا مردم اعتماد کنند؟ وقتی این رکود تورمی بی‌سابقه کمر مستضعفان را خم کند و با متوقف کردن چرخ‌های سانتریفیوژ چرخ‌های اقتصاد هم نچرخند و باز رئیس‌جمهور برای خودش کارت‌پستال می‌فرستد و به‌رغم تشدید فقر غذایی و درمانی و آموزشی، تغییری در زندگی غالب مسئولان رخ نمی‌دهد، باید هم اعتماد کم باشد و کمتر هم شود.   در سال ۹۴ اگر کسی برای خانه‌دار شدن هرماه یک‌سوم درآمد خود را کنار بگذارند ۳۱ سال باید منتظر بماند تا خانه‌دار شود درحالی‌که در سال ۷۹ این مدت ۱۲ سال بود. با این شرایط نباید اعتماد عمومی کم شود؟ و وقتی قیمت زمین و مسکن در اثر سیاست‌های غلط و انحرافی و ضعف مدیریت بازار ارز و مهار نقدینگی، چند برابر می‌شود، اعتماد عمومی نباید کم و کمتر شود؟ وقتی نقدینگی در شش سال اول دولت آقای روحانی نقدینگی، به دلیل پرداخت سود ناحق به سپرده‌گذاران بانکی ۴ برابر شود در حالی که ۵۲ درصد سپرده‌ها به ۴/. درصد (چهاردهم درصد) سپرده‌ها تعلق داشته باشد و ۶/۹۹ درصد سپرده‌ها ۴۸ درصد را مالک باشند از این بیداد بی‌سابقه اعتماد زاییده می‌شود؟   اگر مردم باشرافت و نجیب در انتخابات شرکت می‌کنند یا در راهپیمایی‌ها حضور پیدا می‌کنند ناقض ادعای من که اعتماد در پایین‌ترین سطح در ۴۰ سال گذشته رسیده نیست. البته ادعای قانون‌گرایی و وجود میلیون‌ها پرونده در قوه قضائیه علامتی بر اعتماد به نظام نیست.   ۵.    بحث سیستمی بودن یا نبودن فساد هم قابل توجه است. پس از آنکه رهبر خیرخواه ما در نفی سیستمی بودن فساد سخن گفتند، چون من پیشگام به کار بردن این صفت برای فساد موجود بوده‌ام، این ایراد به من گرفته شد که پس تو اشتباه می‌کنی و برخی مرا به ضعف اعتقادی درباره ولایت فقیه متهم کردند. در همان زمان یادداشتی در دفاع از نظر خویش نوشتم با عنوان «فساد هم سیستمی است، هم سیستمی نیست». وقتی چند روز بعد آقای حسین محمدی را ملاقات کردم نسخه‌ای از آن را به ایشان دادم تا خدمت رهبری بدهد. خنده‌ای کرد و گفت همان موقع که منتشر شد به ایشان داده‌ایم و خوانده شد.   ذیل آن تیترِ به ظاهر حاوی تناقص، بر چند نکته تأکید کردم: که مهمترین آنها بحث فساد سیستمی بود. سیستمی بودن یا نبودن به این بستگی دارد که ما از کلمۀ سیستمی (Systemic) چه تعریفی در نظر داشته باشیم. طیفی از تعاریف در ادبیات اقتصاد سیاسی وجود دارد. مثلاً در کشورهای OECD اگر ۱۵ تا ۳۵ درصد پرونده‌ها در دادگاه‌ها با رشوه حل‌وفصل شود، فساد را سیستمی می‌دانند؛ اما در بسیاری از موارد ادبیات ذیربط وقتی فساد نهادینه و فراگیر می‌شود آنها را سیستمی می‌شمارند. رهبر انقلاب در آن سخنرانی، فراگیر بودن فساد را سیستمی شدن آن می‌شمارند. به این معنا من نیز فساد در ایران را سیستمی نمی‌دانم. ولی من سیستمی را هر جا گفته‌ام آن را چنین تعریف کرده‌ام:   هرگاه نهادهای مسئول نظارت و مبارز با فساد به درجاتی به فساد آلوده شوند، چون سیستم به طور موفق از خود دفاع نمی‌کند، همه سیستم در خطر قرار می‌گیرند و باید از بیرون سیستم کمک کرد.   راه‌حل امربه‌معروف و نهی از منکر که در شکل سمن‌ها تجلی می‌یابد نیز از همین تعریف در می‌آید که چون فساد در نهادهای مسئول حکومتی کم‌وبیش پیدا می‌شود. اعتبار مردم رو به کاهش می‌گذارد و خطر متوجه کل می‌شود. اینجا وظیفۀ همۀ مردم نهی از منکر است یا فردی یا جمعی. بدین معنا سیستمی بودن فساد در کشور قطعی است. ولی معنای به کار رفته در کلام رهبر نمی‌توان فساد را سیستمی خواند (این مقالۀ کوتاه به خواندنش می‌ارزد، مباحث نویی دربارۀ ولایت فقیه دارد که کمتر گفته می‌شود) .   در پایان باز هم خدا را شکر می‌کنم و حسن ظن نقاد عزیز را سپاس می‌گویم و با افتخار عرض می‌کنم که در این پنجاه و اندی سال زندگی دینی و سیاسی‌ام گرچه متحجر نبوده‌ام، بحمدالله معلق نزده‌ام. امید که تا مرگ که چندان دور، چنین باشم. پدرم، خدایش بیامرزد، وقتی می‌خواست از ثبات قدم من حرف بزند به شوخی به این شعر منتسب به احمدشاه قاجار که ظاهراً میل سفر به اروپا (اروپ) در وی زیاد بود تمسک می‌جست و می‌خواند: نشوم منصرف از سیر اروپ من همان احمد لا ینصرفم.