سایت تحلیلی خبری عصر امروز 22 خرداد 1398 ساعت 9:57 http://asremrooz.ir/vdcaienui49niw1.k5k4.html -------------------------------------------------- عنوان : کارخانه ورشکسته؛ 18 ماه پس از احیا! -------------------------------------------------- از ورشکستگی کامل کارخانه کاشی، اخراج کارگران، اعلام مزایده برای فروش دستگاه‌ها! تا برگشتن ورق ورشکستگی با «یا علی» مردانه کارآفرین جوان، احیای کارخانه، بازگشت کارگران و بعد از 18 ماه؛ جشن بزرگ‌ راه‌اندازی دومین خط تولید، ماجرای این کارخانه شنیدنیست. متن : به گزارش عصرامروز، 20 میلیارد تومان را در بانکی می‌گذاشتید، با سود پولتان زندگی می‌کردید و سفر و لذت از دوران جوانی و خلاص! این‌همه بروبیا و استرس و دوندگی چرا؟ این جمله‌های قصار! را دوستان و آشنایان راحت‌طلب در گوش «امیررضا زارع»، جوان 35 ساله یزدی زمزمه کردند وقتی یک «یا علی» مردانه گفته بود تا با کمک سرمایه‌گذاران چراغ کارخانه ورشکسته تولید کاشی و سرامیک ساوه را دوباره روشن کند.   برای امیررضا درد و رنج 500 ایرانی که باواسطه و بی‌واسطه بعد از تعطیل شدن کارخانه نانشان آجر شده بود مهم‌تر بود از راحت‌طلبی و دلار خرج کردن در تورهای تفریحی آن ور آبی، احیای کارخانه‌ای که چرخ‌های تولیدش از سال 67 در ایران چرخیده و سرمایه ملی به حساب می آمد مهم‌تر بود از خوش‌نشینی در خانه لاکچری، این بود که ترک دیار کرد، به ساوه آمد، با احیای کارخانه ورشکسته غبار از دل کارگران اخراج شده شست و حالا یادآوری خاطره روزی که 50 کارگر، شیرینی به دست وارد کارخانه شدند و با شنیدن صدای دستگاه‌ها گل ازگلشان شکفت می‌ارزد به همه سختی‌ها و دویدن‌ها برای سرپا کردن دوباره کارخانه. چقدر اقتصاد امروز ایران تشنه همت زارعی‌هاست.   از ورشکستگی تا صادرات کالا به 10 کشور آسیایی   18 ماه از احیای کارخانه ورشکسته تولید کاشی در ساوه می‌گذرد، 50 کارگر اخراج شده که برگشتند هیچ، 50 کارگر دیگر هم اضافه شدند، تولید کاشی و سرامیک کارخانه قبل از ورشکستگی ماهی 80 هزار متر بود، حالا با افزایش ظرفیت تولید هرماه 150 هزار متر کاشی روانه بازارهای داخلی و خارجی می‌شود، بازار صادرات و ارزآوری کارخانه سرام نگار ساوه هم حسابی داغ است و محصولات آن هرماه به 10 کشور آسیایی صادر می‌شود.   خبرهای خوب در راه است    اما خبرهای خوب دیگری هم درراه هست؛ «راه‌اندازی خط دوم تولید کارخانه در ماه آینده» اتفاقی که کارآفرین یزدی می‌گوید برگ برنده ما در صنعت کاشی و سرامیک در ایران می‌شود. امیررضا زارع توضیحاتش را ادامه می‌دهد: «طرح توسعه کارخانه از سال 97 کلید زده شد، با سرمایه گزاری 10 میلیارد تومانی دستگاه‌های جدید خریداری‌شده، خط دوم تولید به‌زودی راه می‌افتد،40 کارگر دیگر به جمع ما اضافه می‌شود و ظرفیت تولید از 150 هزار متر به 300 هزار متر در هرماه می‌رسد.»   تصمیم برای احیای کارخانه؛ وقتی دل برابر عقل کم می‌آورد   چه شد کارآفرین یزدی سر از کارخانه‌ای در ساوه درآورد و عطای ماندن در شهر پدری را به لقایش بخشید؟ ماجرای این ترک دیار شنیدنیست؛ «دو سال قبل آگهی فروش دستگاه‌های کارخانه ورشکسته‌ای در ساوه را دیدم، مدیر کارخانه کاشی و سرامیک در یزد بودم و تصمیم گرفتم برای جبران کم و کسری کارخانه به ساوه بروم و دستگاه‌ها را بخرم. قبل از رفتن، کمی در مورد کارخانه تحقیق کردم، چرخ‌های این بنگاه اقتصادی از سال 67 چرخیده بود، تولید کرده بود و در صنعت کاشی‌های تزیینی ایران حرفی برای گفتن داشت؛ به ساوه رفتم، وارد کارخانه که شدم همه ‌روزهای اوجش جلوی چشمم آمد، کارخانه‌ای با آن عظمت مثل یک گاراژ زهوار دررفته شده بود، روی دستگاه‌ها دو بندانگشت خاک بود، تماشای این صحنه‌ها برای یک تولیدکننده مثل یک داغ بزرگ است، سکوت دستگاه‌ها دیوانه‌ام می‌کرد، هفت هشت کارگر در کارخانه بودند. آمده بودند برای بردن ته‌مانده وسایلشان از کارخانه، غم در چشم‌هایشان بیداد می‌کرد، از کار بیکار شده بودند و حالشان خراب، وسط کارخانه نشستم، یک ساعت فکر کردم، ماشین‌حساب را آوردم و حساب‌وکتاب کردم، حساب‌وکتاب مالی به نتیجه نرسید، عددهای دلم را روی‌هم گذاشتم، نمی‌توانستم نظاره‌گر زمین خوردن این کارخانه باشم. را یا علی گفتم، بلند شدم و کارگرها را صدا کردم، صدا را در گلویم انداختم و گفتم کارخانه را دوباره باهم می‌سازیم. باورشان نمی‌شد، مات و مبهوت مانده بودند.»       کارگران اخراج شده برگشتند   موقعیت مالی خوب، مدیریت کارخانه‌ای بزرگ در یزد، خانه وزندگی و امکانات، اما «امیرمهدی زارعی» حساب‌وکتاب دل و عقل را که کنار هم گذاشت تصمیم گرفت رنگ امید بپاشد به زندگی 500 نان‌خور کارخانه، زارع می‌گوید: «خرید کارخانه و احیای آن به سرمایه بالایی در حدود 20 میلیارد تومان نیاز داشت، مبلغ بالایی بود و به‌تنهایی نمی‌توانستم آن را تأمین کنم؛ هر چه داشتم و نداشتم را وسط گذاشتم و سراغ سرمایه‌گذاران یزدی رفتم، ماجرا را توضیح دادم و از آن‌ها خواستم با من برای خرید سهام کارخانه سهیم شوند، بعد از چند ماه دوندگی و بروبیا بالاخره قرارداد را امضا کردیم و درهای کارخانه باز شد، تکنسین داخلی و خارجی را برای اُورهال دستگاه‌ها به کار گرفتیم، با کارگرهای اخراج شده تماس گرفتیم تا دوباره به کارخانه بیایند و قرارداد ببندند. باورتان نمی‌شود چقدر خوشحال بودند، دعایم می‌کردند از ته دل، این دعاها برای این دنیا و آن دنیایم کافی بود. دستگاه‌ها دوباره روشن شد و تولید از سر گرفته شد. کارخانه کاشی و سرامیک ساوه برای من حکم سرمایه ملی را داشت. این کارخانه از سال 67 با کمک‌های مسئولان و وام‌های صندوق توسعه ملی سرپا مانده بود و در این شرایط سخت اقتصادی نباید رهایش می‌کردیم.»   لطفاً آقایان سرمایه‌دار بخوانند!   این روزها اوضاع بر وفق مراد کارگران کارخانه کاشی و سرامیک ساوه است، آن‌قدر که یادآوری روزهای تلخ گذشته برایشان سخت نیست؛ چون حالا رونق تولید کارخانه کامشان را حسابی شیرین کرده است و حال دلشان را خوش. «محمد زینلی» یکی از کارگران کارخانه از خاطره تلخ دو سال گذشته و امیدواری امروز می‌گوید: «دلم خوش بود بعد از کلی این در و آن در زدن در یک کارخانه اسم‌ورسم‌دار کار پیدا کردم، خیالم راحت بود، فکر می‌کردم کارخانه‌ای با این عظمت هیچ‌وقت تعطیل نمی‌شود، اما وقتی از سال 95 دو شیفت تبدیل به یک شیفت شد و دستگاه‌های خراب را تعمیر نکردند فهمیدیم خبرهایی شده تا اینکه یک روز مدیر کارخانه آمد و گفت مشکلات زیاد شده، شرایط اقتصادی هرروز سخت‌تر می‌شود مجبوریم کارخانه را تعطیل کنیم، به‌سلامت! حال همه خراب شد، بعدازآن اتفاق کارگران روز خوش ندیدند، شرایط اقتصادی سخت بود، کار پیدا نمی‌کردیم، من مجبور شدم با ماشین کارکنم، یکی دو نفر از دوستانم دست‌فروش شدند و روزگارمان به‌سختی می‌گذشت تا اینکه آقای زارع آمد و امید را به زندگی کارگران کارخانه برگرداند.» «سعید دانشور»؛ یکی دیگر از کارگران صحبت را از سر می‌گیرد؛ «اگر همه سرمایه‌داران مثل آقای زارع دغدغه حفظ کارخانه‌ها را داشته باشند و از آرامش خودشان بگذرند باور کنید چراغ هیچ کارخانه‌ای خاموش نشده و نان هیچ کارگری آجر نمی‌شود.»   چطور کارآفرین شدید؟   «نه ارث خاندان پدری پشتوانه‌ام بود نه حساب بانکی پروپیمان حمایت‌کننده، خودم بود و تلاش و فکر و ایده.» وقتی می‌پرسیم چطور کارآفرین شدید آن‌هم در 35 سالگی؟ این‌طور پاسخمان را می‌دهد و می‌گوید: «15 سال قبل به‌عنوان کارمند واحد مالی در کارخانه کاشی و سرامیک در یزد مشغول به کار شدم و این آغاز ورود من به صنعت دوست‌داشتنی کاشی و سرامیک بود، به‌جز حساب‌وکتاب مالی سرم درد می‌کرد برای سرکشی در کارخانه، گوشم را تیز می‌کردم برای شنیدن رازهای موفقیت اقتصادی از زبان مدیران کارخانه، می‌گفتند درست فکر کن، با اندیشه مصرف کن، کنار دستگاه‌های تولید کاشی می‌ایستادم، چرا یک دستگاه خراب می‌شود وقتی خرابی به بار می‌آید مدیران کارخانه چه می‌کنند؟ این کنجکاوی‌ها و رصد کردن بازار فروش و ایده پردازی برای فروش بیشتر محصولات بی‌فایده نبود و بعد از هشت سال مدیریت مالی کارخانه بر عهده من گذاشته شد. در طول همه این سال‌ها پس‌انداز کردم تا سرمایه‌ام بیشتر شود و بتوانم سهمی هرچند کوچک در کارخانه داشتم باشم، تلاش‌ها به ثمر نشست. سهامدار جزئی کارخانه در یزد شدم و بعد از چند سال به دلیل کارنامه قابل‌قبول در مدیریت مالی، مدیریت یکی از کارخانه‌های بزرگ کاشی و سرامیک یزد به من سپرده شد. در حال مدیریت کارخانه یزد بودم که ماجرای کارخانه ورشکسته ساوه پیش آمد و با کمک جعی از دوستان توانستیم این کارخانه را آباد کنیم. دوستان و همکارانی مثل علی‌اصغر شاکری که یار بلافصل من در احیای کارخانه ورشکسته بود.»   حالا کارگران در تدارک جشن بزرگ‌راه اندازی خط دوم تولید کارخانه کاشی و سرامیک ساوه هستند، خط تولیدی که قرار است سفره 50 کارگر تازه را پربرکت کند.